Home / امیر سلیمی / ما و ادبیات فارسی و تربیت ایرانی

ما و ادبیات فارسی و تربیت ایرانی

 

یارسان مدیا
‏2021‏.01‏.17

ن: امیر سلیمی

بدون آنکە وارد تاریخ سیاسی و اجتماعی گروه‌های مردمی منظومەی زاگرس از جملە  گوتی ها، لولوها، کاسی ها، هوریان، ایلامی ها…و چگونگی شکل‌گیری حکومت‌های آنان و ساختار اداری و سیاسی و روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی جوامع تحت حکومت آنها و در نهایت اضمحلال و از میان رفت از صحنە تاریخ بشوم، بحث خود را از زمان باصطلاح ورود ” اقوام آریایی” بە فلات زاگرس شروع می‌کنم. بنا بە روایت‌های تاریخی با وجود کشمکش‌های اولیە بین مادها و پارس ها، سرانجام این دو، تحت پادشاهی کوروش اول- پسر کمبوجیە پارسی و ماندانا مادی- متحد شدند و مشترکاً سلسلە هخامنشیان را بە وجود آوردند. اما روایات و منابع تاریخی چیزی دیگر می‌گویند. گاهنامه نبونید و نیکولاس دمشــقی نیز جنگ‌های زیادی به مدت سه سال را در جدال میان مادها و پارس‌ها که به شکست نهایی مادها منجر شد ذکر کرده‌اند. بطور کلی ۱۹ قیام علیه سلطە پادشاهان و  پارس‌های بعد از کوروش انجام گرفته که اکثراً از سوی اقوام غیرماد هم بوده و سه قیام بویژه «فره‌ورتیش، گئوماته و چیثرتخمه مادی» از سوی کردها بوده است. با توجە بە روایت فوق دولت ماد، اولین دولت، در جهان باستان بودە است کە تبلور نەتەوی کورد نیز می‌باشد. هگل نیز می‌گفت تاریخ جهان با پرشیا آغاز شد – در دوران هگل سرزمین ما با این نام شناختە می‌شد و این نشان می‌دهد کە هگل از تاریخ ماد بی‌خبر بودە- چونکە اولین دولت یا Staat اشتات، نەتەوی دیگر به غیر از مادها تأسیس نکردە است. به نظر او آنچە در اروپا ما به عنوان دولت می‌شناسیم نطفەاش در آنجا بستە شدە است.

نخبگان فارس، روشنفکران و سیاستمداران، شوینیسم فارس، تحمیل زبان فارسی و سلطە آنان بر دیگران را با این استدلال توجیە می‌کنند کە حدود ٨٥٠ سال از عمر هزارسالەی تاریخ و ادبیات ایران در بعد از اسلام زیر سلطەی سلسلەهای ترک زبان غزنوی، سلجوقی، قراقینلو، آق قوینلو، صفویە، افشاریە و قاجاریە گذشتە است، و شاعران ترک زبان نظیر مولوی رومی، نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، شیخ شبستری، صائب تبریزی و قطران تبریزی… و دیگران بە زبان فارسی شعر سرودەاند. این استدلال خام را باید با پرسش‌های تاریخی و سیاسی مورد واکاوی دقیق قرار داد تا اینکە بتوان بە نتیجەگیری بی‌طرفانە و درستی رسید. آنها از دوران هخامنشی تحت حکومت کوروش به عنوان دوران “تسامح کوروشی” (کوروشی کە در مهمترین اثر فارسی زبان یعنی شاهنامە فردوسی غایب است) نام می‌برند. آنها نیز عنوان می‌کنند کە ادبیات نوشتە بە زبان فارسی، مخصوصاً شعر، را متبلور و بازتاب روح و جان “تسامح” دینی و مذهبی در تاریخ بشری می‌دانند. قطعە شعری از سعدی، متشکل از سە بیت، بیشتر از دیگر نوشتەهای ادبی بە زبان فارسی مورد توجە قرار گرفتە و آنرا بدلیل مضمون و پیام آن پیش مقدمەی تفکر و رویکرد انسان دوستانە و سنگ بنای فکری حقوق بشر در تاریخ بشری می‌دانند.

بنی‌آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به‌درد آورَد روزگار

دگر عضوها را نمانَد قرار

تو کز محنت دیگران بی‌غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

مضمون و پیام این شعر و دیگر اشعار شاعران فارس زبان و فارسی نویس با انواع و اشکال گوناگون درون ذهن ناخودآگاە ما استفراغ شدە است و ما مبتنی بر آنها و با الهام گرفتن از مضامین آنها بە جعل هویت و پیشینە تاریخی خود دست زدەایم و هرچە بە رابطەی فکری و عاطفی محض خود با این ادبیات دامن دادەایم بیشتر از پیش باب فکر، پرسشگر، نقاد و سنجشگر خود در مورد مسائل تاریخی، اعم از فکری، ادبی و معرفتی، بر خود بستەایم. در فرهنگ گفتاری و نوشتاری نخبگان و در محاورات روزمرەی عوام عادت متدوال این است کە با شعر بحث شروع و با آن نیز خاتمە می یابد، گوئی بدون شعر امکان تفکر وجود ندارد و باید در حصار و دایرەی آن خود را یافت و تقدیر تفکر و تعقل بە ارادەی شعر وابستە است.  آیا به راستی نظام فکری و دستگاە عقلی و اخلاقی سعدی با تکیە بر شعر فوق قابل تعریف است یا اینکە باید بوستان و گلستان را زیر و رو کرد تا اینکە دریچەی افکار واقعی او بە روی ما گشودە شود؟.

سعدی کە دم از ” بنی‌آدم اعضای یکدیگرند” در دیپاچە گلستان بە “اللە” می گوید کە وقتی شما چنین با دشمنان (گبر و ترسا) با رحمت رفتار می کنی پس دوستان را بسا نیز مرقوم نعمت و رحمت قرار خواهی داد:

ای کریمی کە از خزانەی غیب

گبر و ترسا وظیفە خوار داری

دوستان را کجا کنی محروم

تو کە با دشمن این نظر داری؟

سعدی در گلستان، باب چهارم در فواید خاموشی می‌گوید کە: در عقد بیع سرایی متردد بودم. جهودی گفت آخر من از کدخدایان این محلتم. وصف این خانە چنانکە هست از من پرس، بخر هیچ عیبی ندارد. گفتم بجز آن کە تو همسایەی منی.

خانەیی را کە چون تو همسایە است

دە درم سیم بد عیار ارزد

لیکن امیدوار باید بود

کە پس از مرگ تو هزار ارزد

رفتار و منش سعدی نمایانگر اخلاق متعصب مذهبی و یهودی ستیزی او است. او با رفتاری تحقیر آمیز جواب فردی می‌دهد کە تلاش می‌کند اصول اخلاقی را رعایت نمامید و در کمال احترام و حرمت در صدد کمک و راهنمایی سعدی برای خرید این خانە است.

سعدی در بوستان، باب هفتم در عالم تربیت “گفتاری اندر پرورش زنان و ذکرصلاح و فساد ایشان”، کە پند بلند بالائی است، می‌نویسد کە:

چون زن راە بازار گیرد بزن

و گرنە تو در خانە بنشین چو زن

یا:

زن خوب فرمانبر پارسا

کند مرد درویش را پادشاە

سعدی زن خوب را، زنی می‌داند کە در تمام امور زندگی مطیع و فرمانبر مرد باشد. اگر زن وارد حوزە و متن اجتماع شود باید از آن جلوگیری کرد، حتی با استفادە از ابزار خشونت آمیز، در غیر این صورت ” مرد” “زن” است و جای او خانە می‌باشد.

سعدی در بوستان باب هشتم در شکر بر غایت “حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان” می‌گوید: به سومنات رفتم و دیدم که مردم بتی را می‌پرستند و بر آن بوسه می‌دهند و برایش هدیه می‌آورند. به مسئولان معبد گفتم چرا صورت بی‌جان را می‌پرستید. آنان ناراحت شدند و به من حمله کردند. بعد من به فریب گفتم پس بگویید چرا این بت را می‌پرستید تا من هم پرستنده می‌شوم. گفتند شب اینجا بمان و فردا صبح ببین. فردا صبح همزمان با برآمدن آفتاب دستان بت هم به مناجات به سوی آسمان بلند می‌شود. سعدی در ظاهر پشیمان می‌شود و پوزش می‌خواهد و دست بت را می‌بوسد. سپس مدتی آنجا می‌ماند تا بدو اطمینان کنند. بعد یک روز که در معبد تنها می‌شود، می‌رود درها را می‌بندد و می‌گردد و می‌بیند که بله! شخصی در درون بت نشسته و ریسمانی به دست دارد که وقتی آن را بکشد دستان بت بلند می‌شود. سعدی که سر از راز بت و مسئولان بتخانه درآورده بود آن شخص را می‌کشد که مبادا سعدی را لو بدهد! بعد هم از راه یمن به حجاز می‌گریزد. سعدی در اینجا برای توجیە عملکرد خود، یعنی قتل برهمن هندوی، استدلال می‌کند کە در صورت عدم کشتن او جان خود را به علت کشف سرّ آنها در خطر می‌دید.

بتی دیدم از عاج در سومنات

مرصع چو در جاهلیت منات

…….

زبان آوران رفته از هر مکان

تضرع کنان پیش آن بی زبان

…….

به نرمی بپرسیدم ای برهمن

عجب دارم از کار این بقعه من

که مدهوش این ناتوان پیکرند

مقید به چاه ضلال اندرند

نه نیروی دستش، نه رفتار پای

ورش بفکنی بر نخیزد ز جای

نبینی که چشمانش از کهرباست؟

وفا جستن از سنگ چشمان خطاست

بر این گفتم آن دوست دشمن گرفت

چو آتش شد از خشم و در من گرفت

مغان را خبر کرد و پیران دیر

ندیدم در آن انجمن روی خیر

فتادند گبران پازند خوان

چو سگ در من از بهر آن استخوان

…….

چو بینی که جاهل به کین اندر است

سلامت به تسلیم و لین اندر است

مهین برهمن را ستودم بلند

که ای پیر تفسیر استا و زند

مرا نیز با نقش این بت خوش است

که شکلی خوش و قامتی دلکش است

…….

برهمن ز شادی بر افروخت روی

پسندید و گفت ای پسندیده گوی

سؤالت صواب است و فعلت جمیل

به منزل رسد هر که جوید دلیل

بسی چون تو گردیدم اندر سفر

بتان دیدم از خویشتن بی خبر

جز این بت که هر صبح از اینجا که هست

برآرد به یزدان دادار دست

وگر خواهی امشب همینجا بباش

که فردا شود سر این بر تو فاش

شب آنجا ببودم به فرمان پیر

چو بیژن به چاه بلا در اسیر

…….

 

به فورم در آن حال معلوم شد

چو داود کآهن بر او موم شد

که ناچار چون در کشد ریسمان

بر آرد صنم دست، فریادخوان

برهمن شد از روی من شرمسار

که شنعت بود بخیه بر روی کار

بتازید و من در پیش تاختم

نگونش به چاهی در انداختم

که دانستم ار زنده آن برهمن

بماند، کند سعی در خون من

پسندد که از من بر آید دمار

مبادا که سرش کنم آشکار

چو از کار مفسد خبر یافتی

ز دستش برآور چو دریافتی

که گر زنده‌اش مانی، آن بی هنر

نخواهد تو را زندگانی دگر

وگر سر به خدمت نهد بر درت

اگر دست یابد ببرد سرت

فریبنده را پای در پی منه

چو رفتی و دیدی امانش مده

تمامش بکشتم به سنگ آن خبیث

که از مرده دیگر نیاید حدیث

 

 

تلاش بر آن نیست کە بر اساس نگاە و شیوەی تفکر معاصر رفتاو و افکار سعدی را سنجید. باید منصفانە افکار و رویکرد و رفتار سعدی را در فرایافت تاریخی مشخص مورد نقد و بررسی قرار داد. ناگفتە نماند کە سعدی خودش نیز در جائی می‌نویسد:

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

به عمل کار برآید به سخندانی نیست

سعدی خود نیز واقف بر این حقیقت است کە هر آنچە او بر زبان می‌آورد باید بە آن نیز عمل کرد، در غیر این صورت سخنن گفتن کافی نیست.

تلاش و هدف این نوشتە بیشتر آن است کە یاران بە آگاهی تاریخی برسند و بتوانند با تفکر انتقادی با مسائل تاریخی برخورد کنند و نە فقط مصرف کنندگان تقدیرگرا و بی اختیار تاریخ باشند. با داشتن ابزار دانائی و آگاهی تاریخی روایات‌های تاریخی را می‌توان به خوبی مورد مطالعە و بررسی قرار داد و از تولیدات و صادرات تحلیلی خام دستگاەهای سیاسی و ایدئولوژیکی، کە هدفمند و برنامەریزی شدە در پی آسیمیلاسیون ما هستند، آگاە بود.

در ایران قرن ١٩ نیز – از نظر منورالفکرهای مشروطە و ماقبل آن-  باید برای ایجاد و تشکیل دولت – ملت دست بە اقدامات مشابە زد. جنبش مشروطە در ایران اولین حرکت خاورمیانەایها برای استقرار نظام پارلمانی بود و قانون اساسی آن نیز، با توجە بە محدویت‌های زمانی آن، خود مدیریتی اداری – سیاسی در شکل نظام ایالات و ولایات  را برای جامعە ایران در خود گنجاندە بود. آگاهان بە روند و پروسەهای سیاسی در ایران در دوران ملی سازی – پروژە مشروطە – اذعان می‌کنند کە “ملت ایران” به عنوان یک واحد تعریفی برای ساکنین آن دستاورد و محصول همین دوران است. هیچ سندی موثق تاریخی در ادبیات سیاسی دوران ما قبل مشروطە وجود ندارد کە از نام “ایران” بە مفهوم کنونی ذکری کردە باشد (ایرانشهر کە در کارنامە اردشیر بابکان بە آن اشارە شدە متشکل از دویست وچهل کدخدا بودە است کە همگی دارای حکمرانی بودەاند). ملت، بیشتر در ادبیات فارسی به منظور دین یا مذهب مورد استفادە قرار گرفتە است. پهلوی اول نیز با الهام از تجربە و پروسەی “ملت سازی” و چگونگی ایجاد “دولت-ملت” در اروپای دوران متأخر رنسانس (نوزایی فرهنگ) و اوایل عصر روشنگری بدون توجە بە تمایزات و تفاوت‌های هویتی، زبانی و گویشی نەتەوەهای ایران، با تختە قاپو کردن عشایر و ایلات و سرکوب جنبش‌های مردمی کە دارای خاستگاە اجتماعی ایلی-نەتەوه‌یی بود دست بە ملت سازی و ایجاد دولت- ملت در ایران زد. پایەهای تئوریک فرایند جم و جور کردن قدرت مرکزی و فرایند “دولت – ملت” در ایران از طرف متفکرینی چون فروغی، تقی زادە و داور و دیگران تعریف شد و با استدلال سیاسی رضاشاە مبنی بر از بین بردن نهاد خان سالاری مستبد پیشامدرن، باج خواهی‌های شبه استعماری انگلیس و روسیە و مبارزە با فقر، بی‌سوادی و خرافە پرستی جامەی عمل و واقعیت پوشید.

عصارە و ماهیت ایران پنداری بر پایەی زبان فارسی و خاطرەی ازلی و تاریخ اسطورەای و تاریخ باستان با محور حلقەی پادشاهان هخامنشی کورش-داریوش تعریف شدە است.

محمد علی فروغی، در کتاب “سیاست نامه ذکاء الملک” م به اهتمام ایرج_افشار. صص ۱۲۳-۱۳۰می‌نویسد کە:

“این تخم لق کردستان مستقل را انگلیس‌ها در دهن اکراد شکسته و خاطر دولت ترکیه را از این جهت متزلزل ساخته‌اند و البته ما هم باید مثل آنها متزلزل باشیم…

با اهمیتی که ناحیه نفت‌خیز کردستان پیدا کرده، من باور نمی‌کنم انگلیس‌های مآل‌اندیش آرام بنشینند و بگذارند دولت ترکیه خود را جمع‌آوری کند و چند سال دیگر سر وقت موصل برود و برای جلوگیری از این خطر، یقیناً کردها را به عنوان استقلال با خود همدست خواهند کرد.

فرضاً که انگلیس‌ها هم در این باب اهتمامی نکنند، چون این حرف به دهن‌ها افتاده و کردها هم مردمان با استعدادی هستند، خودشان بالطبیعه دنبال آن می‌روند. خاصه اینکه به غیرتشان نخواهد گنجید که زیردست عرب باشند.

پس ما باید در هر حال به فکر کردستان خودمان باشیم و اگر حقیقتاً ممکن شد، ترک‌ها را با خودمان همدست کنیم اما نه برای مضمحل و منقرض کردن اکراد، چه این خیالی خام است. بلکه به مهربانی و ذی‌علاقه ساختن آنها به دولت ایران و تربیت کردن آنها به تربیت ایرانی و این کار برای ما سهل‌تر است تا برای ترکیه.

زیرا کردها از حیث زبانی و نژاد ایرانی هستند و الان کسانی که می‌خواهند غیرت ملی در آنها ایجاد کنند، به شاهنامه و داستان جمشید و فریدون متوسل می‌شوند.
اگر مامورین دولت ایرانی، قدری عاقل باشند و طمع را هم کم کنند و دست تعدی و اجحاف را از سر اکراد کوتاه نمایند و فی الجمله حسن تدبیری به خرج دهند، اقل مطالب این است که بین کرد و فارس، خصومت و کینه نخواهد بود و روزی که خیال کردستان مستقل، قوت بگیرد، کردهای ایران برای ما اسباب زحمت نخواهند شد و شاید که جنبه ایرانی آنها غلبه کند و هیچ آسیبی به ما نرسد بلکه منتفع هم بشویم. اما اگر رویه مامورین ایرانی، مثل سابق باشد و بعلاوه لاقیدی ما، کردها را به حال خود بگذارد، به عقیده بنده، مخاطره نزدیک است. ترک‌ها می‌گویند انگلیس‌ها بین کردها و نصرانی‌ها و ارامنە هم الفتی دادە و در بهار آیندە صفحات کردستان ایران نیز آشوب بە پا خواهد بود. ممکن است این حرف بی حقیقت بودە بخواهند ما را بترسانند، و با خودشان موافق کنند، اما غافل هم نباید بود.”

ما باید تلاش کنیم تا اینکە بە آگاهی و هوشیاری تاریخی برسیم، و این کار بدون بکار گیری تفکر و عقل پرسشگر و نقاد در مورد ادبیات، تاریخ، زبان و فرهنگ غیر ممکن است. ما باید برای پیدا کردن “هستی” و “ذات” خود در جهان بە درون جهان بینی و فرهنگ و ادبیات نوشتاری و گفتاری یارسان برگردیم و با استفادە از اصطلاحات و مفاهیم آن جهان واقعی و حقیقی خود را باز شناسی و باز تعریف کنیم.

امیر سلیمی

اسلو،

١٧ ژانویە ٢٠٢١

بازدیدها: 108