یارسانمدیا
٢٦م ژانویە ٢٠٢٤ م
در جغرافیایی فرهنگی و اجتماعی کردها اندیشە یاری بر بستر زبان گورانی شکل میگیرد و بگفتە آنها ” ماچو” ، سخن میگویم. سخنی از جنس کلام. ابن جوزی ، متکلم حنبلی قرن ششم، گفت کە اهل کلام هیچگاە روی رستگاری بە خود نخواهند دید.
گوران بعنوان یک مفهوم اجتماعی و حوزە فرهنگی و دستگاە اندیشە منحصر بفرد و زبان گورانی ، زبان کلام، اندیشە و ادب و دیوانسالاری در جغرافیایی فرهنگی و زبانی گوران قدیم ( کردستان امروزی) با بغض و کینە توأم با انکار و خودبینی جعل و تحریف شدە است. گوران را بە واحدی اجتماعی در قالب “ایل” تقلیل دادە شدە و زبان گورانی نیز تحت عناوین کاذب و خود در آوردی همچون ” کردی جنوبی، کردی کلهر و یا کردی خوارین” از نام بردە میشود.
ما مجبوریم برای رفع سوءتفاهم و یا مقابلە با سیاست جعل و تحریف نیروهای ضد گوران از من منظر پدیدارشناسی بە اسناد باستانی و تاریخی رجوع کنیم و بقول هسرل باید ” بە خود چیزها برگردید”. بە یقین میتوان ادعا کرد کە آنچە در مورد گوران گفتە و نوشتە شدە مبنی بر روشهای دلخواە وهدفمند بودە است.
استرابو در صفحات ٣٣٥-٣٣٧ کتاب خود تحت عنوان ” جغرافیای استرابو” می نویسد کە : گفته میشود شماری از اهالی تراکیا که سره پرای به معنی قاطع رئوس (بُرندۀسر) گفته میشوند در آن سوی ارمنستان نزدیک گورانی و مادها اسکان یافتند که این تراکیایی ها مردمی سنگدل و بیرحم بوده و پوست میکندند و سر میبریدند و برای این کار اخیر (سربریدن) به سره پرای مشهور بودند.[i]
این سند نشان می دهد کە مرکز گوران ها در همان جغرافیای تاریخی خود یعنی غرب ایران در همجواری با مادها بودە است.
متعاقب استرابون، بطلمیوس Claudius Ptolemaeus (متوفی ١٧٠م) در راهنمای جغرافیایی Geōgraphikḕ Hyphḗgēsis (کتاب ششم فصل دوم) در شمارش شهرهای داخل سرزمین ماد از سمت مغرب به مشرق به شهر گوریاونا Guriauna اشاره دارد که بنابر توالی اسامی و مسافتهای معینه، نزدیک شهرهای Ecbatana (همدان)، Niphavanda (نهاوند) و Choastra (شاپورخواست) و در فاصله از شهرهایArsacia (اشکانیه)، Heraclea (هراکلیه) و Europus (اروپوس) قرار دارد. مطابق نقشه های کهن شهر اشکانیه همان Ragae (شهرری) میباشد و هراکلیه و اروپوس کنار آن واقعند، بنابر مسافتهای ذکر شده، گوریاونا به همدان و نهاوند نزدیک و از شهرری فاصله بیشتری دارد و در شرق همدان واقع است که دقیقا با موقعیت امروزی شهر جورقان که معرب گورانان/ گوروانان است، مطابقت مینماید. گفتنی است جورقان امروزه ترکزبان است و اصولاً بسیاری از جوامع پهلوی و گوران واقع در عراق عجم شامل همدان، قزوین، سهرورد، زنجان، کرج، طالقان و ساوه از قرن ٥ق و یورش غزان به بعد تدریجاً به ترکی تغییر زبان داده و یا به کوهستان و میانرودان کوچیده اند.[ii]
در فرهنگ لغت لاتین -اسپانیایی و اسپانیایی- لاتین ١٥٧٠م بە گوریانی، مردمی در حدود ماد و گوریانا ، شهری در سزمین ماد اشارە شدە است. در فرهنگ لغت آنتونیوس نبریس ١٥٤٣م نیز بە گوریانی و گوریانا بە همان تعاریف آمدەاند کە با آنچە بطلیموس توصیف کردە مطابقت دارند.[iii]
برای یافتن اولین اشارات بە نام گوران در ادبیات فارسی باید بە شاهنامە فردوسی رجوع کرد. در چکامه ای از شاهنامه فردوسی (شرح نبرد کیخسرو و افراسیاب) از گوران شاه نام برده شده است:
بيک دست مرطوس را کرد جای
منوشان خوزان فرخنده رای
که بر کشور خوزيان بود شاه
بسي نامداران زرين کلاه
دو تن نیز بودند همرزم سوز
چو « گوران شه » آن گرد لشكرفروز
وزو نيوتر آرش رزم زن
بهر کار پيروز و لشکر شکن
يکي آنک بر کشوری شاه بود
گه رزم با بخت همراه بود
دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردي بدل ياد رای درنگ
بنابر این قرائت از شاهنامه گورانشاه، شاه کشوری (ولایتی) بود که نامش ذکر نشده است و آرش نیز شاه کرمان و منوشان شاه خوزستان بودە است، اما در کارنامە اردشیر بابکان کرمیسن و کرمان بر کرمانشاە کنونی دلالت دارد و با توجە بە این فرضیە میتوان گوران شاە را شاە کرمانشاە کە قلب سرزمین گوران بودە دانست.
در تعریف گوران، دهخدا به نسخه بروخیم شاهنامه استناد کرده که مضمون آن با نسخه دیگر شاهنامه متفاوت است.
لغتنامه دهخدا : گوران . (اِخ ) نام سرزمینی است .
دگر پهلوان طوس زرینه کفش
که او بود با کاویانی درفش
به یک دست مرطوس را کرد جای
منوشان و خوزان فرخنده رای
که بر کشور پارس بودند شاه
منوشان و خوزان فرخنده رای
وز آن دورتر آرش رزم سوز
چو گوران شه آن گرد لشکرفروز
یکی آنکه بر خوزیان شاه بود
گه رزم با بخت همراه بود
یکی شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی بدل یاد رای درنگ
در این قرائت از شاهنامه آرش شاه خوزستان و گورانشاه شاه کرمان بود
(شاهنامه چ بروخیم ج ٥ ص ١٢٧٩)
در بعضی از متون متقدم فارسی دری واژۀ گَوران Gawrān محتملاً با همان مضمون “گبران” بکار رفته است، برای نمونه در کتاب “طبقات الصوفیۀ” خواجه عبدالله انصاری هروی متوفی ٤٨١ ه ق از قول ابو احمد القلانسی از بزرگان صوفیه منقول است که گفت: گر مرا مرگ آید، ایدر مرا در مرغوزن (گورستان) گوران به گور کنید … (ص٢٩٣) و نیز خواجه در فصل معرفت و توحید (ص٦٤١) آورده است: گوران میگویند: شکر یزدان که چشم بیننده داد و گوش شنونده و زبان گوینده و دست گیرنده و پای رونده. وی در وصف شیخ ابایزید بسطامی گوید: نام وی طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان است که جدش سروشان “گَوری” بوده، مسلمان شده. (طبقات الصوفیه/ خواجه عبدالله انصاری با مقابله و تصحیح، محمد سرور مولایی، نشر توس، تهران ١٣٦٢ش)،
در تفسیر کشف الاسرار خواجه عبدالله انصاری، تألیف امام احمد بن احمد مَیبُدی، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت نشر امیرکبیر تهران ١٣٨٢ش جلد ٥ ص١٤٨ آمده است: گفته اند که ثنویان اند ایشان که بنور و ظلمت گویند و گوران که گویند: الخیر من الله و الشرّ من ابلیس.
در اشعار بیشتر شاعران معروف گورانی سرا بە زبان گورانی اشارە شدە است و این بیان کنندە یک واقعییت تاریخی است کە زبان گورانی زبان اندیشە، تفکر و دیگر المانهای فکری، ادبی و اندیشگی بودە است. آنهائیکە کماکان بخشی از مناسبات و نظام باوری و فکری ” امت” بودەاند نیز از زبان گورانی برای تشریح و توضیح علوم شرعی اسلامی استفادە کردەاند.
سرهنگ الماسخان کندوله ( ١٧٠٧- ١٧٧٧ در شاهنامهٔ گوران:
شُکر وه یزدان حی سُبحانی
تمام بی داستان لفظ گورانی
ار صد مضمونش ماچان گورانی
ای لفظ گوران شَکرافشانی
عابدین قزوینه اهل کنگاور ۱۱۰۰ هجری قمری:
مغز قرآنمان برکرد پی یاران
پوسمان نیان ژه ور اغیاران
لفظ عربیمان گیلان نه دوران
کردمانه کلام و لفظ گوران
بابا صیفور بانیارانی
گورانی گویش هوز گورانن
چنی بیگانە هر نه زورانن
زوان گوران زوان پالنگانن
زوان سورورد و ری و زنگانن
ملا خضر رودباری در منطومه رولهبزانی:
یکصد و پنجاه جه دمای هجرت
تولد بین ٱو خاون شوکت
شار غَزه لای مصر قبر نورانی
جه لَفظ عَرب کردم گورانی
پیغمبریمان آداش آمینی
به «لفظ گوران» ماچاش هیمنی
به «لفظ گوران» خاسەی بهرەمند
بل مسلمانهی پنەش گیرو پند
لازم بی وَنَم لفظ گورانی
نظمی بواچون پَی کردستانی
میرزا عبدالقادر پاوهای:
کُردی بیماوا بَری جە دوران
پَنەت مَواچون بە لفظ گوران
پرش پرپولَن چمش مژمورەن
اگر نمزانی شمشەلە کورەن
سید عبدالله بلبری کلجینی:
فقه شافعیم کرد به گورانی
تا زاناش زمرهو کُردی زوانی
شیخ نسیم مردوخی تختهای
چند بیت جه مولود سیدالانام
لفظ گورانی واتمان پی عام
تاکه بوانان گوران زوانان
جه فضل وتعلیم محروم نمانان
عبدالله خانقینی:
مدتی نَدار من جفا بردم
حرف ترکی بی وە گوران کردم
درونم جه خم من خَجالَتَن
به لفظ ترکی حسرتم واتن
گورانی گُفتار نه خانقین جِی
عین و بی و دال، الف و لام و جی
میرزا مصطفی زند ساکن لیلاخ ۱۲۳۴ قمری در منظومه شیخ صنعان:
تاریخ طومار ویردهٔ قدیم
به لفظ گوران کردمان تنظیم
جنگنامه محمد حنفیه:
بلفظ گوران بواچون تمام
مدح شای مردان علیهالسلام
قاضی صبغهالله انصاری پاوهای :
قاضی انصاری هر چند زبونَن
ار خیاڵ بازوش طبعش مَوزونَن
فارسی و کرمانجی، کوردی و گۆرانی
فرق نیَن جە لاش با تو بزانی
ملا محمد آرینانی در دقایق الاخبار:
ار بدوم توفیق حیّ سُبحانی
ترجمهش کَرون من بگورانی
میرزا مصطفی دلیدلی در شاهنامه خویش:
کریم کارساز کاران ئاسانی
تنیا هر تونی نداری ثانی
یا حی هم بدهی دانش تمام
واچون داستان جه طایفهٔ سام
لفظ گورانی بواچون یکسر
داستان جه شرح سپای دادگر
سید محمد باینچویی در منظومه یوسف و زلیخا:
شیرین چون زوان نازک خیالان
رنگین چون لیِوان فیروزه خالان
نَقل محفل گورانی زانان
نُقل مجلس شیرین زوانان
دکتر سعید خان کردستانی در منطومهٔ نزانی:
عارفِ شیرین وَ لفظ گوران
دانَش شکاوان یانهکیش آوان
فقیه قادر همهوند:
کێشانم تصدیع پرێ هامدمان
کردم ترجمە بە لفظ گۆران
من هم ترجمۀ أو پیر کامیل
بە لفظ «گۆران» کردنم تکمیل[iv]
حاجی قادر کویی:
هر له شیرازەوه هتا وه بابان
پاکی یک نظمه، پێی دەڵێن گۆران[v]
در کلام های دفاتر یاری از واحد های اجتماعی و جغرافیایی کرد، کردستان و گوران نام بردە می شود. در قرون سوم و چهارم…. تا سیزدهم در دورەی بابا سرهنگ، شاە ویسقلی و سلطان سهاک/اسحاق و متأخرتر از آنها ، نوروز و دیگران نیز از این واژەگان استفادە کردەاند.
تعریف گوران در تناسب با مناسبات اجتماعی و تغییرات اداری و سیاسی در نوسان بودە است. در هر دورەای تاریخی تعریفی خاص داشتە است. همانطور کە در اسناد بالا آمدە است، گوران برای شناساندن، هم تحت عنوان جغرافیا و هم مردم، بکار گرفتە شدە است.
در کلام های دورە عابدین موضوع تعلق اندیشە و تفکر در دو جهان کردی و گورانی بیشتر خود را نمایان می کند. در این کلام ها دو جهان بینی از منظر دو زیست جهان فکری و نظام اندیشگی خود را تعریف و بازتعریف می کنند.
داود مرمو ( می گوید):
عابدین اوە تو کردوتە بە گوران
اذیتی یارت دا تو بە آیتی قرآن
عابدین، شما با ارجاع و تمسک بە اصول و مبانی قرآن یاران گوران را مورد آزار و اذیت قرار دادەاید.
احمد مرمو (می گوید):
عابدین بلە تو لم گلی گوران
امە نالە شیرە دیبیسی گرمە بوران
…
تو او کردی ایسە بوی بە گوران
عابدین ، تو بە نزد گوران برو، در آنجا فقط صدای غرش شیران و ببران ( منظور یارانی است کە دارای مقام و جایگاە بلند در جم یاران هستند) بە گوش می رسد.
شما قبلا آن کردی بودی کە اکنون بە گوران پیوستەاید.
وقتی کە عابدین بە دیوان گوران رجوع می کند با ممانعت بعضی از یاران یارسان روبرو می شود، اما سلطان مرمو ( می گوید) : شریفە، آن کرد را از من فراری مدە، من آن کردی کە نامش عابدین است را دوست دارم. او را اذیت مکن چونکە دوست سلطان است. در دیوان را بە روی او باز کن تا بە جم یاران بیاید. من خودم او را از این موضوع آگاە ساختەام. از میان کردان “لخت خوینە” ( میتواند منظور حلقەی باوری و اندیشگی جامعەای باشد کە عابدین قبلا بە آن تعلق داشت) بیرون رفتە است.
شریفە او کردە بە من میرفینە، میروینە
من او کردم خوش دوی ناوی عابدینە
اذیت مدە بو خوشویسی سلطانە
قاپی بو بکوە بو بر جمی بینە
اوە خوم داومە لە جرگی نیشی جمالم
درچوگە لە ناو او کردی لخت خوینە
در منابع تاریخی دوران اسلامی برای مردمان سرزمین گوران/جبال از کلمەی الاکراد استفادە کردەاند. در کتاب کورد و کوردستان زکی آمدە است کە عشایر گوران تحت رهبری “گوتانزا” حکومتی بزرگ تشکیل می دهند کە پایتخت آن کرمانشاە، و قلمرو آن شامل آتروپاتکان یا همان مادکوچک ( آذربایجان و کردستان ) بودە است[vi]. المسعودی در تاریخ مسعودی ( مروج الذهب و جوهر المعادن) زیستگاە گورنها را از شهرزور تا همدان می داند.
مطالعە تاریخ گوران/یارسان به واسطە نیروهای باصطلاح روشنفکر، ادبی و فرهنگی کرد به دلیل ارتباطات و وابستگیهای ایدئولوژیک و سیاسی مطلقگرایانه است. این نیروها در مواجهە با هرچه که با ایمان و ایدئولوژی آنان در تعارض باشد، از تهمت، جعل و تحریف استفاده میکنند.
اندیشە یاری، که تاریخ تفکر و اندیشە مردمان گوران/یارسان را از دورە بالویل تا نوروز سورانی و تیمور بانیارانی به شیوەی سیستماتیک و از طریق کلام و زبان گورانی پیگیری کرده، ادامە داشتە است.
اروپاییان در هر دورەای، از دورە پیش از سقراط، بعد از سقراط،، دورە روم ، دورە مسیحیت، دورە رنسانس، دورە روشنگری و مدرن کە با بحران اندیشە روبرو شدەاند با رجوع و مطالعە تاریخ تفکر خود و استفادە از ابزار و ساختار مفاهیم بە دستگاە نظری خود بە راەحل های تازە اندیشیدە و تحول ایجاد نمودە اند.
استفادە ما از نظام و ساختار اندیشە و نظر آنها در مورد تاریخ اندیشە ما بی ربط و حتی بی ارزش است، چونکە ما دارای پیشینە و بستر فکری متفاوت هستیم. ما باید تاریخ و تاریخ اندیشە خود را با مفاهیم و یک نوع نظام مفاهیم مختص بە خود بخوانیم، چونکە همانطور کە ذکر آن رفت، مفاهیم آموختە از دانشگاەهای غربی نمی توانند درست بە مسائل ما در تحلیل و مطالعە خود جواب بدهند. اروپاییان از دیدگاە خود و با بکارگیری ابزار هرمنوتیکی و مفاهیم دستگاە نظری خود مسائل ما را مور مطالعە قرار می دهند. بدون دخل و صرف در مفاهیم وارداتی ( اگر بخواهمیم آنها را بکار گیریم) نمی توان در مورد مطالعە تاریخ و گذشتە ما موفق بود.
ما مردم یارسان/گوران ، حتی، در آن مفهوم کرد، بعنوان مفهومی اجتماعی، سیاسی و فکری کە نویسندگان و اهل نظر کرد از بهرە و نام می برند، جایی نداریم. ما نە اینکە در ذیل آن قرار نمی گیریم، بلکە همیشە خارج از “امت مسلمان” و دین ” اسلام” بودەایم.
نویسندگان کرد مسلمان نیز مثل بقیە نویسندگان خارجی از کنار فرهنگ، تاریخ اندیشە، واقعییات تاریخی و نظام اندیشگی ما رد شدە اند. در ورای اسلام و ساختارهای ذهنی جمعی این نویسندگان و اکثریت کردهای مسلمان خبری از گذشتە، از یاری و یا باورهای گذشتە، نیست.
آیا یک یارسانی/گوران بمعنای ایدئولوژیکی و ناسیونالیستی کورد است/ یا اینکە کرد دانستە می شود؟، اگر جواب نە باشد، تکفیر می شود چونکە ایدئولوژی کرد “امت”ی علیە آن موضع می گیرد و عکس العمل تهدیدآمیز نشان می دهد. فرد و نویسندە اهل “امت” باید بداند و بخواند کە در ادبیات غیر یارسانی/گوران نمی توان قطعا از نظام اندیشگی کرد حرف زد. هیچی وجود ندارد، حتی اشعار بزرگترین و نامدارترین شاعران آن را میتوان با جرأت “شریعت نامە” نامید.
یارسان/گوران یک واقعییت است. یعنی نظامی سیاسی، اجتماعی، باوری و اندیشەای کە در تدوام و تطور تاریخی بودە است. با توجە بە نظام اندیشگی آن بطور کلی خارج از جهان “امت” و دین ” اسلام” بودە است. دغدغەی آن نە “خلافت” بودە است و نە ” امامت”، بلکە بازاحیای” زیست جهان ما” قبل از زیست جهان شریعتمدار امت بودە است. ما حتی وارد هیچکدام از امیر نشین های کورد مسلمان نشدیم چونکە اینها خودشان را جزئی لاینفک از ” امت مسلمان ” بودند. ما اگر فیزیکی در درون بودیم ، اما از لحاظ اندیشە و نظر در برون آنها قرار گرفتیم.
ما اعلام مفاخرە نمی کنیم، اما وقتی تلاش می شود کە تاریخ ما جعل و تحریف گردد باید بیان واقعییت کرد، خوب یا بد است، بحثی جداگانە است، و شکی نیست کە با منافع بعضی در مغایرت است.
باید بر اساس فهم “یارسان” بعنوان مبنای آگاهی و از موقعیتت و جایگاە آن تاریخ کرد را نوشت. تاریخ نباید میان احزاب و فرقەها تقسیم شود. پالایش تاریخ زمانی امکان پذیر است کە همە در نقد آن می کوشند و دچار سفسطە نمی شوند و دیگران را تکفیر نمی کنند. با توجە بە این تاریخ مال “همگان” می شود.
امیر سلیمی
اسلو،
٢٦م ژانویە ٢٠٢٤ م
[i] THE GEOGRAPHY OF STRABO WITH AN ENGLISH TRANSLATION
BY HORACE LEONARD JONES, Ph.D., LL.D.
CORNELL UNIVERSITY
IN EIGHT VOLUMES
VOLUME V
LONDON
WILLIAM HEINEMANN LTD
CAMBRIDGE, MASSACHUSETTS
HARVARD UNIVERSITY PRESS
[ii] Ptolemy’s Almagest، Ptolemy، Edited and translated by G. J. Toomer Foreword by Owen Gingerich
[iii]
[iv] t.me/goranshahoبە دلیل عدم دسترسی بە اسناد برای من امکان نداشت کە اشعار مورد نظر شاعران نامبردە را با دفتر یا دیوان اشعار آنها مقایسە و برای صحت و سقم مورد مطالعە و بررسی قرار دهم.
[v] کۆیی، حاجی قادر (١٣٩٠). دیوان. لێکۆڵینەوه و لێکدانەوەی سەردار حەمید میران و کەریم مستەفا شارەزا. چاپی یەکەم، سنه: کوردستان
[vi] محمد امین زکی، کورد و کوردستان، بغداد، ١٩٣١ م