Home / پانل آزاد / مرگ در تبعید، زندگی در دادخواهی: نگاهی تحلیلی به سرکوب، پاپوش‌سازی و مقاومت زنان در جمهوری اسلامی ایران

مرگ در تبعید، زندگی در دادخواهی: نگاهی تحلیلی به سرکوب، پاپوش‌سازی و مقاومت زنان در جمهوری اسلامی ایران

یارسانمدیا

نویسنده: سیدجمال حسینی

| تاریخ: ۲۹ فروردین ۱۴۰۴

چکیده
مرگ نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، مجاهد کورکور، نمونه‌ای دردناک از فرایند سرکوب سیستماتیک و بی‌رحمانه‌ای است که جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست علیه خانواده‌های دادخواه، کنشگران مدنی، و به‌ویژه زنان معترض به کار گرفته است. این مقاله با بررسی موردی خانواده کورکور، از جمله سرگذشت نکار، به تحلیل پدیده‌ پاپوش‌سازی قضایی، تبعید اجباری، و استفاده از دستگاه امنیتی-قضایی به عنوان ابزار حذف صداهای منتقد می‌پردازد. در نهایت، مقاله از منظر حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین، بر ضرورت واکنش قاطع نهادهای بین‌المللی نسبت به نقض حقوق زنان و زندانیان سیاسی تأکید می‌کند.

مقدمه
در خیزش مهسا، انقلاب (ژن، ژیان، ئازادی)، اعتراضات مردمی آبان و آذر ۱۴۰۱ در ایذه و دیگر نقاط ایران، نمادهایی از خیزش جامعه‌ای بود که سال‌هاست تحت فشار تبعیض، سرکوب و فساد ساختاری، به نقطه انفجار رسیده است. یکی از چهره‌های اصلی این اعتراضات، مجاهد کورکور، به اتهامی که توسط خانواده مقتول نیز رد شده، به اعدام محکوم شد. خواهر او، نکار کورکور، تا واپسین لحظات زندگی، در تبعید و با بیماری، صدای دادخواهی برادرش بود. روایت زندگی و مرگ نکار، نمادی است از پیوند زن، مقاومت، و عدالت‌خواهی.

۱. سرکوب سیستماتیک زنان دادخواه
در جمهوری اسلامی، زنان تنها به خاطر زن بودن مورد تبعیض نیستند، بلکه مشارکت آنها در فعالیت‌های سیاسی، مدنی و حقوق بشری، آنان را به اهداف اصلی سرکوب بدل کرده است. نکار کورکور نمونه‌ای از زنانی است که صدای یک خانواده، یک جامعه و یک مقاومت را نمایندگی می‌کرد. تهدید، تبعید، و فشار روانی که بر او وارد شد، همان سرنوشتی است که بسیاری از مادران، خواهران و همسران جان‌باختگان و زندانیان سیاسی نیز تجربه می‌کنند.

۲. پاپوش‌سازی قضایی و فساد ساختاری دستگاه عدالت
پرونده مجاهد کورکور، یکی از نمونه‌های بارز پاپوش‌سازی توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است. علی‌رغم شهادت صریح خانواده کیان پیرفلک مبنی بر بی‌گناهی او و نقش نیروهای امنیتی در قتل کودکشان، دادگاه انقلاب با نادیده گرفتن شواهد، برای بار دوم حکم اعدام صادر کرد. این فرآیند، نه‌تنها نشانه‌ای از فساد ساختاری است، بلکه نشان‌دهنده استفاده ابزارگرایانه از قوه قضاییه برای ارعاب و حذف مخالفان سیاسی می‌باشد.

۳. مرگ در تبعید: ترسیم یک تراژدی ملی
مرگ نکار کورکور در تبعید، تنها مرگ یک بیمار نبود؛ مرگ زنی بود که زیر بار فشار سیاسی، روانی و فیزیکی ناشی از ظلم ساختاری، خاموش شد. وصیت او برای خاکسپاری در وطن، فریادی است بر خفقان حاکم. مرگ نکار تصویری واقعی از وضعیت صدها خانواده‌ای است که میان تهدید، تبعید، فقر و بی‌عدالتی، به مرگ تدریجی دچار شده‌اند.

۴. مسئولیت جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری
با وجود اسناد روشن و صدای بلند دادخواهی از سوی بازماندگان، سکوت نهادهای بین‌المللی نسبت به موج اعدام‌ها، بازداشت‌های خودسرانه و سرکوب زنان در ایران، نگران‌کننده است. دفاع از آزادی زنان و حقوق سیاسی آنان، تنها در قالب بیانیه‌های دیپلماتیک کافی نیست. تحریم هدفمند قضات و نهادهای امنیتی، ارجاع پرونده‌های مشخص به مراجع بین‌المللی و حمایت از خانواده‌های دادخواه، اقداماتی ضروری‌اند.

نتیجه‌گیری
ماجرای نکار کورکور و برادرش، تنها گوشه‌ای از واقعیتی گسترده است: سرکوب هدفمند زنان، پاپوش‌سازی علیه معترضان، و خفه‌کردن صدای دادخواهی با ابزارهای ظالمانه. اما مقاومت و فریاد نکار، خاموش نشده است. پژواک او، پژواک زن، زندگی و آزادی‌ است—سه واژه‌ای که رژیم از آن‌ها می‌ترسد، چون حقیقت دارند.

بازدیدها: 611