Home / امیر سلیمی / پادشام ظهور مو چە هفتوان؟

پادشام ظهور مو چە هفتوان؟

 

یارسانمدیا
‏16‏ نوامبر‏ 2024

پادشام ظهور مو چە هفتوان……………..؟

عدد هفت، از دیرباز در فرهنگ‌ها و باورهای بشری به‌عنوان عددی جادویی و اسرارآمیز شناخته شده است و حامل رازها و مفاهیم متعدد است. در باورهای مردمی، گاهی این عدد به‌عنوان نمادی مقدس و اسطوره‌ای تجلی یافته و گاهی نیز به‌عنوان مجموعه‌ای از افراد یا طایفه‌هایی که نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ داشته‌اند. در فرهنگ بزرگ نروژی آمده است که عدد هفت، به‌عنوان یکی از اعداد مهم و تأثیرگذار در عرفان و جادوی اعداد، جایگاه برجسته‌ای دارد.

ریشه‌های این باور به ستاره‌شناسی باستانی کلدانیان بازمی‌گردد که هفت سیاره‌ی اصلی را شناخته بودند، و نیز به هفت روز هفته که هرکدام به‌نوعی بر زندگی انسان‌ها تأثیر می‌گذارد. همین طرز تفکر در میان یونانیان نیز دیده می‌شود و در بسیاری از نظام‌های مذهبی، همچون آیین میترا، نیز منعکس شده است. در آیین یهود، شمعدان هفت شاخه جایگاه مقدسی دارد و در مسیحیت نیز به هفت گناه کبیره، هفت بهشت و دیگر مفاهیم نمادین اشاره می‌شود. در باورهای عامیانه نیز، این عدد در داستان‌ها و رسوم مختلف حضوری پررنگ دارد.

در ادیان ابراهیمی و بسیاری از باورهای باستانی، عدد هفت به‌عنوان نماد پاکی، کمال و قداست شناخته شده است. در باور یهودیان، هفت فرشته مقدس وجود دارد؛ در داستان نوح، او هفت جفت از هر نوع جانور را با خود به کشتی می‌برد؛ و از هفت نوع خوراکی، هفت گناه، شادی و افتخار یاد شده است. طواف هفت‌باره گرد خانه کعبه، اشاره به اصحاب کهف که به گفته قرآن هفت نفر بودند، و همچنین هفت شهر عشق در عرفان صوفیانه، همگی بر اهمیت و جایگاه این عدد در فرهنگ‌ها و ادیان مختلف دلالت دارند.

در باورهای زرتشتی نیز عدد هفت دارای معانی نمادین و اسطوره‌ای است. زرتشتیان از هفت بوم، هفت فرشته مقدس، هفت اهریمن، و هفت آتشکده یاد کرده‌اند. همچنین در دربار شاهان ایرانی، به هنگام برگزاری جشن‌های بزرگ، هفت وزیر در کنار تخت شاه قرار می‌گرفتند. هرودوت نیز نقل می‌کند که داریوش بزرگ به همراه شش تن از بزرگان ایران، که مجموعاً هفت نفر می‌شدند، با هم متحد شدند و گئومات مغ را از تخت پادشاهی پایین کشیدند.

در آیین مانی، هفت ایزد جایگاه ویژه‌ای دارند. در کتاب ریگ ودا، یکی از متون مقدس هندویی، آمده است که هفت اسب، گردونه خورشید را می‌کشند. هندیان معتقد بودند که انسان هفت‌بار می‌میرد و دوباره به این جهان بازمی‌گردد. در ادبیات ایران نیز هفت نقش برجسته‌ای دارد؛ هفت‌خوان رستم و اسفندیار در شاهنامه، هفت دفتر مثنوی مولوی، هفت باب گلستان سعدی، هفت پیکر نظامی، هفت اورنگ جامی و هفت وادی منطق‌الطیر عطار، همگی گواهی بر اهمیت و حضور این عدد در ادب و اندیشه ایرانی هستند.

در تاریخ ایران، از دوره هخامنشیان تا ساسانیان، از هفت خاندان ممتاز یاد شده که می‌توانستند فر ایزدی پادشاهی را از فردی بگیرند و به دیگری اعطا کنند. در فرهنگ یونانی نیز، از فرزانگان هفت‌گانه یونان یا حکمای سبعه یونان نام برده شده که هر یک جایگاه و منزلتی خاص در حکمت و فلسفه یونان باستان داشتند.

عدد هفت، به این ترتیب، در فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف جایگاه نمادین ویژه‌ای داشته و به عنوان نشانه‌ای از کمال، حکمت، پاکی و تقدس، در اسطوره‌ها، ادیان، و نظام‌های فکری بشری همواره مورد توجه و احترام بوده است.

در ادبیات یاری، گروه‌هایی با عناوین مختلف وجود دارند که هر یک جایگاه خاص و معانی نمادینی در ساختار اجتماعی و عرفانی این آیین دارند. این گروه‌ها تحت عنوان هفتوان، هفتن، هفت خلیفه، هفت سازچی، هفت گوینده، هفت کوزه‌چی، هفت سقا و هفت یار قولطاس شناخته می‌شوند.

این عناوین نشان‌دهنده ساختاری هفت‌گانه هستند که هر یک نقشی ویژه در حفظ و انتقال آموزه‌های یاری و ارتقای معنوی و معرفتی پیروان ایفا می‌کنند

این ساختار هفت‌گانه، که در ادبیات یاری به دقت تعریف و نمادپردازی شده است، بازتاب‌دهنده اصول بنیادین و ریشه‌های عمیق تاریخی ومعرفتی این  دین است و نقشی کلیدی در حفظ و اشاعه مفاهیم معنوی و آموزه‌های یاری ایفا می‌کند.

 

 

بر اساس متون و کلام‌های دفتر دیوان گورە، هفتوان به نیابت از پیر بنیامین جایگاه و مقام پیری بر پیروان یارسان را دارا هستند. سلطان سهاک در کلامی چنین می‌فرماید:

نە جای بنیام

هفتوانما نە جای پای بنیام

نە جای بنیامم هفتوان نیشو

 هنی کس نلو او رای گمرانە

 پا ننای او جای پای هفتوانە

 او جای بنیامین پیر و یگانە

 ها بنیامینم پیر و پیرانە

آنچه در اینجا مورد تحلیل و بازاندیشی عمیق قرار می‌گیرد، بندی از کلام پیر بنیامین است که می‌گوید پادشاه یا همان خاونکار از میان هفتوان ظهور می‌کند. این بیان، کل نظام و ساختار خودآگاهی و شایسته‌سالاری را به چالش می‌کشد و به نوعی حاکمیت و نفوذ را به شکل قدسی، ازلی و موروثی تلقی می‌کند.

در دیوان گورە که توسط سید محمد حسینی رونویسی شده است، به نقل از بنیامین آمده است:

او شون سیدان

 بیدی بگنمی او شون سیدان

 هر نە روی ازل تا آخر زمان

پادشام ظهور مو چە هفتوان

یاران راگەشان او خانەدانان

خاندان شرط هر هفتوانان

ایمیش بگنمی او شون گیانان/اوان

نامە هفت پورە و صدق بوانان

 در این عبارات، کلام ازل و جاودانگی خاندان هفتوان به عنوان اساس ظهور پادشاه معرفی می‌شود.

اگر ازل را به عنوان اصل و مبدا قرار دهیم، این نگرش موروثی به چالش کشیده می‌شود؛ زیرا نمی‌توان سندی ارائه داد که بالویل، شاه خوشین یا بابا ناووس از میان خانواده‌ای با این ویژگی‌های موروثی ظهور کرده باشند و به مقام پادشاهی و برپایی بارگه یاری رسیده باشند. این بزرگان با تکیه بر قدرت تفکر، مهارت‌های سخنوری و توانایی مدیریتی به جایگاه والای رهبری معنوی دست یافتند و نه از طریق وراثت.

براساس کلام‌های دوره پردیوری در نسخه‌های رونویسی شده از میرزا رحیم کاکەئی و سید محمد حسینی، آمده است که یادگار به عنوان پیر تخت از طرف سلطان منصوب می‌شود. این انتصاب توسط یاران نزدیک سلطان، از جمله پیر بنیامین، داو کوسوار، رمزبار، پیر موسی قلم زرین و مصطفی داوان تأیید شده و با اعلام حمایت و گواهی آنان مشروعیت می‌یابد.

یادگار پس از این انتصاب، مسئولیت امور مردم کورد در سرزمین کوردستان را به دست می‌گیرد و با مأموریتی ویژه با هفتاد تن از یاران خود به سوی زهاو عزیمت می‌کند. در این منطقه، یادگار در محوطه قلعه یزدگرد ساسانی، بارگه یا قلعە سرانه بان زرده را تأسیس می‌نماید. این بارگه نه تنها نمادی از قدرت و اقتدار معنوی یارسان است، بلکه در واقع پایگاهی است برای گردهمایی و تعامل پیروان یاری در یک فضای فکری- باوری و تاریخی.

انتصاب یادگار به مقام پیر تخت و حرکت او به سوی زهاو، نمایانگر انتقال قدرت دینی و سیاسی به منطقه‌ای خاص است که هدف از آن، ایجاد یک مرکز قدرت و نفوذ معنوی در قلب کوردستان است. این اقدام همچنین نشان‌دهنده تلاش برای ایجاد یک ساختار اجتماعی-معنوی منسجم در میان پیروان یاری و ایجاد پیوندی پایدار با گذشته تاریخی و فرهنگی منطقه است.

پیربنیامین مرمو:

تمام کوردستان دا و براتش

پی علمو قدرت پی معجزاتش

یکسر کردوە کورد کوردستان

هم و معجزە هم و سفرە و خوان

پادشاە مرمو:

یادگار ویمنان شادت و گواە

یادگاری ویمن یار پادشاە

آمیژنیون پی گردی دنیا

سوای مکریش جشن غلاما

مبخشی/موخشی پنش چند هزار اشیا

هر اشیای چنی چند هزار گناە/ سپاە ( سپاە درست تر است)                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                              در دیوان گورە که توسط میرزا رحیم کاکەئی رونویسی شده، کلام‌هایی وجود دارد که در نسخه رونویسی شده توسط سید محمد حسینی دیده نمی‌شود. در این دیوان، از یادگار با عناوینی چون شاه یادگار، یادگاری سلطانو شاه یادگار پیر نرگس چمیاد شده است.

نکته‌ای که در اینجا به چشم می‌خورد این است که در طول تاریخ دین یاری، هیچ یک از پادشاهان (خاونکاران) همزمان دارای مقام پادشاهی و پیری نبوده‌اند. بلکه این دو مقام بر اساس اصل تقسیم قدرت و با تکیه بر شایستگی و لیاقت، به دو فرد جداگانه اختصاص یافته‌اند. نظام یاری به‌گونه‌ای طراحی شده که بر پایه اصل پیر و پادشاهاستوار است؛ به این معنا که یک فرد مسئولیت‌های معنوی و مقام پیری را بر عهده دارد و دیگری مقام پادشاهی را تصدی می‌کند.

چمش نرگسین ریشش دوفاقا

شریک سر سلطانا

شاە یادگار سرانە مقام

شاە یادگارا یادگاری سلطان

شاە یادگارا پیر نرگس چم

 

این اصل تقسیم قدرت بر مبنای تفکیک وظایف و مدیریت دوگانه، تضمین‌کننده ثبات و پایداری در ساختار یاری بوده است. بدین ترتیب، از تمرکز بیش از حد قدرت در یک فرد جلوگیری می‌شود و هریک از مقامات بر اساس معیار شایستگی و در راستای اهداف کلی دین یاری نقش ایفا می‌کنند. این ساختار حکمرانی دوگانه که در اصل “پیر و پادشاه” تجلی یافته است، به عنوان ستون اصلی اداره و تداوم نظام یاری در طی قرون مختلف عمل کرده و به سازماندهی و مدیریت کارآمد این نظام کمک شایانی نموده است.

بر اساس کلام‌های این دوره، شاه ابراهیم از بغداد عازم سرانه می‌شود و به گفته یادگار، برای دریافت نگین پادشاهیبه سرانه بازمی‌گردد. این رویداد و گفتگوی میان یادگار و شاه ابراهیم تحت عنوان زلال زلالبه تفصیل در متون آمده است. این گفتگو که از مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی برخوردار است، شامل ذکر نام و حضور شخصیت‌هایی مانند سی وصال و سید خیال می‌شود که برای نخستین بار در اینجا به آنها اشاره شده است.

به استناد متون و گواهی برخی از شخصیت‌ها، سید خیال سرانه را چنان آباد کرده است که از نظر زیبائی آن را شبیه به مازندران توصیف می‌کنند. این توصیف، سرانه را به عنوان مرکز معنوی و اجتماعی یاری در این دوره برجسته می‌کند و نشان‌دهنده تلاش‌های سید خیال ( جانشین یادگار)  برای احیای زیرساخت‌های اجتماعی، فرهنگی و دینی در این منطقه است.

بر اساس یکی از کلام‌های یاری، یادگار به سید خیال چنین می‌گوید: “خیاله من، سرانه و امور آن را به شما سپردم، و ابراهیم را از اینجا بیرون بران.” این عبارت از نظر معنایی و سیاسی، نشان‌دهنده انتقال مسئولیت و مدیریت به فردی شایسته و مورد اعتماد است و در عین حال به حذف یا کنار گذاشتن ابراهیم از سرانه اشاره می‌کند.

یادگار مرمو/می گوید:

خیالە گیانە

سپردم و تو تخت سرانە

ابراهیم ورکن نی جا و دانە

در ادامه این گفتگوها، سید خیال فرزند رشید پس از بررسی و مشورت‌های فراوان، مقام پیری کل (سان) هفتوان را به شاه ابراهیم پیشنهاد می‌کند. شاه ابراهیم پس از پذیرش این مسئولیت، به سمت شامات و بغداد حرکت می‌کند تا مأموریت خود را به انجام برساند.

زنگی مرمو/ می گوید:

تو آباد کردن سرانە و سولە

سرانت کردن و مازندران

 

سید خیال مرمو/می گوید:

ابراهیم بش تو

سان هفت وان یک سان بش تو

تو پیرشانی و توشان رجو

چیشتن نی جم یارن منهو

بر بشو نی جم سرای دالهو

 

تمام شخصیت‌هایی که به نوعی ادعای پادشاهی کرده‌اند یا خود را به عنوان ذات مهمان پادشاهیا شخصیت‌هایی چون پیر بنیامین، داود، پیر موسی و مصطفی معرفی نموده‌اند، به استثنای عالی قلندر و بابا یادگار ( شخصیتهائی همچون  سید خاموش، آتش بگ، خان احمد، سید یاقو نیز دارای نقش در دین یاری هستند) ، همگی از هفتوان هستند. این نکته نشان‌دهنده جایگاه برجسته و نفوذ تاریخی هفتوان در ساختار سیاسی و معنوی دین یاری است.

بیشتر شخصیت‌های متنفذ و اثرگذار، از دودمان سید خاموش برخاسته‌اند، از جمله سید فرضی و سید براکه، که نسب آن‌ها به سید عبدالوفا، یکی از شخصیت‌های کلیدی هفتوان، بازمی‌گردد.

البته نباید از نظر دور داشت که شخصیتی همچون شاه حیاس نیز اعلام پادشاهی کرده و همچون دوره سلطان سهاک، دارای ساختاری مبتنی بر سه رکن اصلی پیر، دلیل و پادشاه برای مدیریت مناسبات دینی و اجتماعی بوده است. این ساختار، که یکی از ویژگی‌های بنیادین نظام یاری به شمار می‌رود، بر تفکیک وظایف و توزیع قدرت استوار است و نشان‌دهنده درک عمیق از نیاز به هماهنگی میان مقامات معنوی و اجرایی در اداره جامعه است.

در این مدل، پادشاه به عنوان نماد قدرت اجرایی، مسئولیت حفظ نظم، مدیریت کلان و تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی را بر عهده دارد. پیر به عنوان رهبر معنوی و نگهبان آموزه‌های دینی، بر آموزش، حفظ سنت‌ها و انتقال ارزش‌های معنوی به نسل‌های آینده نظارت می‌کند. دلیل نیز نقش واسطه میان پیر و پادشاه را ایفا می‌کند و به عنوان راهنما ،مشاور و هماهنگ‌کننده میان لایه‌های مختلف جامعه عمل می‌نماید.

شاە حیاس مرمو:

یورتما حیاس

ذات خالقنانی یورتما حیاس

کعبە گرد علامنانی نینما نماز

حقیقت سری ونانی نینما مجاز

چە دانە دری

از بینم ظاهر چە دانە دری

ایجادم کردن گرد عالمی چە سری

حق بینان تمام مودی منکری

چە ویما چە ویم

ها گردی عالم چە ویما چە ویم

….

شخصیت‌های دیگری همچون بابا حیدر و سی فرضی نیز خود را خاونکار یا همان پادشاه ، شاه و پیر ازل معرفی کرده و اعلام بازاحیا و بازتأسیس بارگاه و دستگاه یاری نموده‌اند. این اعلامیه‌ها نشان‌دهنده تلاش این شخصیت‌ها برای احیای ساختار معنوی و اجتماعی یاری و بازگرداندن شکوه و اقتدار آن در شرایط تاریخی و اجتماعی دوران خود بوده است.

در نظام یاری، اعلام بازتأسیس بارگاه و دستگاه یاری، اقدامی نمادین و عملی است که به منظور تجدید حیات معنوی، تقویت هویت دینی و بازسازی نهادهای اجتماعی صورت می‌گیرد. شخصیت‌هایی همچون بابا حیدر و سی فرضی، با تکیه بر مشروعیت معنوی خود و استفاده از آموزه‌های یاری، تلاش کردند تا نقش خاونکار یا پیر ازل را در قالبی نوین و متناسب با مقتضیات زمانه ایفا کنند.

باباحیدر مرمو/می گوید:

ذات یگانە

وستن و دوشم ذات یگانە

میرد و باطنی چنی چلانە

چە دیوان و از مکن شکرانە

یوسف بوانە

پری غلامان دفتر بوانە

تا کە هوشیار بان چیور دگانە

بیان و جولان کوی ملکانە

یوسف کرمانج مرمو/می گوید:

یاران یاور

دوستان مزگانی یاران یاور

بیدی جم بسدی و امر داور

و ذات حیدر بیوتان باور

سید خسرو مرمو/می گوید:

شاە شاهانە

یاران شاە حیدر شاە شاهانە

سلطان سرور شای کس نزانە

شفا درو درد شیت و  ویتانە

 

سید فرضی مرمو/می گوید:

صاحب قدرت ذات یگانم

استاد ازل وستن و شانم

گاگاە پادشاە گاهی بنیامم

دانەی خاوندکار نقش و جامم

سرهنگ و جلیل یورت بهلویلم

خوشین خوشنام زرین مفتویلم

شخصیتی دیگر که توانسته بیش از دیگران جایگاه برجسته‌ای در نظام یاری به دست آورد، میر حیدر یا سی براکه گوران است. ایشان به عنوان شاه مهمان و حامل ذات سه‌گانه سلطان، داود و بابایادگار شناخته می‌شود. از نظر دراویش و پیروان یانەی خاموش ( تکیە یا منزل خاموش جد سی براکە) درویش نوروز ملقب بە درویش درویشان یا آقای درویشان، درویش حیدر پایار و درویش عباس کرندی بر اساس تقسیم‌بندی تاریخی خاونکاری دوران وی به عنوان دوره هشتم ( پیروان تکیە سی براکە دورەهای سلطان، بابایادگار و سی براکە را دورە حقیقت می دانند)  شناخته می‌شود.

شیخ امیر مرمو/می گوید:

دون و دون آمان چنی غلامان

میردان حق بین شونش مرامان

تا دون ششم نە پردیور بی

اقرارش کردن غلامان چنی

درویش حیدر پایار مرمو/می گوید:

نە پردە هفتم رنگ جورە جورن

دروازە هشتم مغز بلورن

نوروز مرمو/می گوید:

حیدر دست زور

حیدر نادریم دست داوای دست زور

مگر شمشیر کارخانە زبور

بشکاوو شفق شربت خانە نور

ىدرو سرپوش لقای لوح یار

چرخ بدو و گاو نروی ساجنار

باورو جمل یک و هفت و هشت

یارسان گیر بو نە باغچە بهشت

 

درویش عباس کرندی مرمو/می گوید:

چوپان هشتم دو دست نە سینە

مکیشا و ماورد میش نە مدینە

به گفته نوروز قباله، شاه خوشین، که یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های نظام یاری است، بار دیگر در دالاهو برای تجدید بارگه یاری ظهور می‌کند. این مفهوم نشان‌دهنده احیای معنوی و اجتماعی آموزه‌های یاری در منطقه‌ای است که به لحاظ تاریخی و فرهنگی، یکی از مراکز مهم این نظام به شمار می‌رود.

نوروز مرمو/می گوید:

قبالە قدیم تازە بی ژ نو

بروز کرد نخاک قاپی دالهو

شاە خوشین مرمو/می گوید:

این قبالە نهادیم در این تاش

بشنوان یاران خود نقاش

هرکس آورد این قبالە در پائین

بدانند آن کس خوشین باش

او تاش هورین

بارگاە شام وستن او تاش هورین

پیری قبالەش نیانە سرین

هرکس بر آرو اون شاە خوشین

پرسش اساسی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چرا مقام شاه یا خاونکار بیشتر در دودمان هفتوان اعلام ظهور می‌کند. این موضوع از یک سو به بررسی نقش تاریخی و اجتماعی هفتوان در نظام یاری مرتبط است، و از سوی دیگر با اصل دونادون یا همان خودآگاهی و باور به ذره و ذات هر فرد که به او امکان رسیدن به مقام‌های عالی را می‌دهد، در تضاد قرار می‌گیرد.

بنا بر اصل دونادون، هر فردی با تکیه بر شایستگی‌های ذاتی، خودآگاهی و تلاش می‌تواند به مقام‌هایی چون شاهی یا خاونکاری دست یابد. همان‌طور که شیخ امیر در کلام خود می‌گوید:
راگه‌ی حقیقت نین و میراث

حق و کسیون کە ارکانش بو راس


این بیان نشان می‌دهد که حقیقت و حقایق معنوی نباید بر اساس میراث یا وراثت محدود شوند، بلکه بر اساس شایستگی، حقیقت‌جویی و تلاش فردی باید به افراد تعلق گیرند.

اما در مقابل، بنا بر کلامی که از پیر بنیامین نقل شده، مقام خاونکاری و شاهی در دودمان هفتوان به ارث برده می‌شود و این مقام به عنوان مقامی ازلی و ارثی تلقی می‌شود. اگر این بند کلام از منظر سندپژوهی و تحلیل تاریخی صحیح باشد، اصل شایستگی و خودآگاهی در نظام یاری به چالش کشیده می‌شود و مشروعیت مقام خاونکاری و پیر تخت سرانه زیر سؤال می‌رود.

این تضاد میان اصل ارثی بودن مقام و دونادون یا شایسته‌سالاری، موضوعی است که نیازمند تحلیل عمیق‌تری در تاریخ نظام یاری و بررسی متون مرتبط است. اگر مقام شاهی یا خاونکاری واقعاً به شکل ارثی منتقل شود، این امر می‌تواند نشان‌دهنده تمایل به تمرکز قدرت در دودمان‌های خاص باشد، که با فلسفه دینامیک خودآگاهی و تغییر که در اصول یاری نهفته است، هم‌خوانی ندارد.

به طور کلی، این مسئله باید در چارچوبی جامع‌تر بررسی شود تا مشخص شود که آیا دودمان هفتوان به دلیل نقش تاریخی، مشروعیت معنوی و تأثیرگذاری اجتماعی خود به چنین جایگاهی دست یافته است یا اینکه عوامل دیگری مانند تمرکز قدرت یا ساختارهای اجتماعی بر آن تأثیر گذاشته‌اند. در نهایت، پاسخ به این پرسش می‌تواند به درک عمیق‌تر از ساختار معنوی و اجتماعی یاری کمک کند و چگونگی تعامل میان شایستگی و وراثت در نظام رهبری این دین را روشن سازد.

 

این تحلیل، تأملی است بر نقش خودآگاهی و شایسته‌سالاری در مقابل رویکردهایی که قدرت را قدسی و موروثی می‌دانند. این نوع نگرش به ارزش‌های برابری و انتخاب از روی شایستگی استوار است و به‌جای وابستگی به انتساب خاندانی، بر استعدادهای فردی و قابلیت‌های رهبری تاکید می‌ورزد.

 

امیر سلیمی

١٦ نوامبر ٢٠٢٤م

اسلو- نروژ