یارسانمدیا
۱۱ دسامبر ۲۰۲۴
نویسندە: احمد مرادی
انقلاب ۵۷ در ایران نه تنها نوع حکمرانی این کشور را تغییر داد، بلکه روابط بینالملل، دکترین دفاعی و سبک تعامل و گفتمان حاکمان ایران با جهان خارج نیز دستخوش تغییرات اساسی شد.
آیتالله خمینی کە نقش رهبر اعتراضات ضد حکومت پادشاهی را بە خود گرفته بود، بە محض پیروزی انقلاب، با بهره جوی از هژمونی و نفوذ خود در میان نیروهای انقلابی کف خیابان، با اعمال خشونت و سرکوب تمام موانع را از سر راه خود برداشت تا بتواند ثروت و منابع عظیمی کشور را در خدمت اهداف خود کە همانا بە دست گرفتن رهبری جهان اسلام بود قرار دهد. او ابتدا همدستان انقلابی خود کە میتوانستند تهدیدی برای رویای او شوند یکی بعد از دیگری بە اشکال مختلف از میان برداشت و با ایجاد سیستم ولایت فقیه سعی کرد کە زمینه را برای رهبری خود بر «امّت اسلامی» فراهم کند. آیتالله خمینی تا حدودی موفق شد، حتی قبل از مرگ اطمینان حاصل کرده بود کە این میراث بە شخص سلطەجوی مثل خامنەای رهبر کنونی نظام اسلامی برسد. خامنەای بیش از ٣٠ سال است سمت خود را با چنگ و دندان حفظ کرده و تحقق آرمانهای رهبر پیشین را در اولویت سیاسی خود قرار داده است.
هلال شیعه
مسلمانان شیعه حدود 15 درصد از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می دهند. این مذهب در ایران در زمان شاه اسماعیل صفوی در قرن شانزدهم رسمیت یافت و این کشور را به مرکز تشیع در جهان اسلام تبدیل کرد. از آن زمان تا حالا این مذهب با حفظ جایگاه خود به عنوان مذهب غالب و رسمی در جامعه، به یکی از محورها و مؤلفههای هویت اکثر ایرانیان تبدیل شده و از امتیازات اقتصادی ویژه ای برای توسعه و ارتقا برخوردار است.
اما با استقرار نظام اسلامی در ایران و انگیزه آیت الله خمینی برای تسلط بر کشورهای همسایه، اسلام شیعه کاربرد دیگری پیدا کرد. ولیفقیە برای تحقق اهداف مداخلەجویانه و صدور انقلاب اسلامی بە کشورهای مجاور از این مذهب عنوان ابزاری برای گردآوردن شهروندان شیعه کشورهای مجاور در یک جبهه متعهد استفاده کرد. رژیم اسلامی با اعمال نفوذ در میان شیعیان عراق، لبنان و سوریه، درصدد تاثیرگذاری بر تحولات اجتماعی، فرهنگی و ژئوپولتیک خاورمیانه برآمد و این روندها را به نفع خود و متحدان هدایت کرد. دستیابی بە چنین اهدافی مستلزم سازماندهی این گروهای مذهبی در زیر یک چتر واحد بود کە از نظر معنوی و مادی مطیع و وابسته ولی فقیه و رژیم ایران باشد. حزب الله لبنان، علوی های سوریه و گروه های شیعه در عراق از جمله تشکلهای شیعی هستند که نظام اسلامی برای دستیابی به اهداف راهبردی مانند استقرار جمهوری اسلامی در این کشورها با خود همسو کرده است. کاربرد دیگر این گروەها، آمریکا و اسرائیلی ستیزی بوده است. از حکومت ایران و این گروههای شیعە همسو در خاورمیانه، به عنوان «هلال شیعی» نیز یاد می شود.
نتیجه معکوس شیعەگری برای رژیم اسلامی
همانطور که گفته شد، با تشکیل جمهوری اسلامی ایران، شیعەگری به مرزهای این کشور محدود نشد، بلکه نظام ولایت فقیه در چارچوب فعالیت های عقیدتی سعی در اجرای انقلاب اسلامی در کشورهای همسایه داشت. جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین کشور شیعه مذهب در خاورمیانه، در طول ٤٤ سال حکمرانی، صدور انقلاب اسلامی را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده و هزینه سرسامآوری از سر سفرە مردم ایران برداشته و در مسیر ترویج ایدئولوژی خود صرف کرده. سازماندهی و تسلیح حزب الله لبنان، سرمایه گذاری بر روی شیعیان عراق، استفاده از ده ها میلیارد دلار برای حفظ نظام سیاسی سوریه به رهبری خانواده اسد، از جمله پروژههای بود که هزینه های مالی و جانی هنگفتی را به همراه داشت و همواره اولویت رژیم بود. در زمینه فرهنگی، ایجاد مراکز اسلامی برای تبیین و تشریح ایدئولوژی شیعه با هزینه های گزاف در اکثر کشورهای جهان، از اقدامات حاکمان تهران برای افزایش جمعیت شیعیان بوده است.
اما گسترش شیعه در کشورهای اسلامی با جمعیت اکثریت سنی به احساسات مذهبی بنیادگرایانه آنها دامن زد و ریشه اختلافات اساسی بین این دو شاخه مذهبی در جهان اسلام را سیراب کرد. این پروژه راهبردی نظام ولایت فقیه باعث رشد قارچ گونه سازمان های تندرو سنی و تکفیری در گوشه و کنار خاورمیانه شد. این گروه های افراطی اسلامی مانند «داعش» و «القاعده» اهداف و شیوه های مبارزه متفاوتی دارند، اما یک عنصر اساسی مشترک در آنها وجود دارد که آن مبارزه با تشیع و تسلط جمهوری اسلامی بر منطقه است. آنان ایدئولوژی ولایت فقیه و ترویج شیعه را تهدیدی برای وحدت جهان اسلام می دانند. لذا مبارزه با این پدیده را سرلوحه کارزارهای خود قرار می دهند. این سازمانها جمهوری اسلامی را با چالشهای جدی مواجه کردند و هزینههای صدور انقلاب اسلامی را از نظر مالی و معنوی برای دیکتاتور رویاپرداز ایران را افزایش دادند که تأثیرات آن بر وضعیت معیشتی ایرانیان به وضوح قابل مشاهده است.
اتفاقات بعد از حمله اکتبر ٢٠٢٣ میلادی (تهاجم مسلحانه هماهنگ شده حماس و جهاد اسلامی بە خاک اسرائیل) شکستهای پی در پی عناصر “محور مقاومت” کە در پایین نگاهی گذرا بە آن خواهیم داشت، همگی حکایت از شکست پروژههای حاکمان ایران است.
“محور مقاومت”
جمهوری اسلامی بە هدف هماهنگی و اتحاد نیروهای تحت نفوذ خود، در عراق، لبنان، سوریه، سرزمینهای فلسطینی و حوثیها در یمن، آنها را بە عنوان “محور مقاومت” تحت فرماندهی نیروهای قدس(شاخە برون مرزی سپاه پاسداران) درآورده است. رژیم منابع مالی قابل توجهی را برای ارتقای قدرت نظامی هر یک از این گروه ها اختصاص می دهد. استفاده از این نیروها برای پیشبرد اهداف خصمانه نظام اسلامی و عمدتاً برای آسیب رساندن به منافع اسرائیل و آمریکا و تا حدودی عربستان سعودی است.
برجستهترین و پرهزینهترین عضو این محور، حزب الله لبنان است، یک سازمان سیاسی و نظامی که سالانه صدها میلیون دلار از پول مردم ایران دریافت می کند. البته کمک های جمهوری اسلامی به این گروه های نیابتی، حزب الله، حماس، حوثیهای یمن و …. بالغ بر میلیاردها دلار است. این در حالی است که جمعیت ایران با چالش های معیشتی و افزایش تورم دست و پنجه نرم می کند. حزب الله لبنان به اقدامات بی ثبات کننده بسیاری از جمله حمله به مرکز یهودیان در آرژانتین، ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان متهم است، اما نظام ولایت فقیه فعالیت این گروه شیعه را برای گسترش نفوذ خود ضروری میداند و بە حمایت مالی تسلیحاتی آن ادامه میدهد.
شکست “محور مقاومت”
پس از حمله اکتبر ٢٠٢٣ (تهاجم هماهنگ شده توسط حماس و جهاد اسلامی به اسرائیل)، ضعف و سستی «محور مقاومت» در برابر ارتش اسرائیل آشکار شد. اگرچه مناقشه اسرائیل و فلسطین را باید از منظر تاریخی دید، اما این حمله باعث جنگی شد که برندگان و بازندگان کنونی آن به خوبی تشخیص داده میشوند. حماس و دیگر گروههای جهادی شکست سختی را متحمل شدهاند، رهبران این نیروهای تحت حمایت رژیم ایران کشته شدهاند و زیرساختهای نظامی و دهها کیلومتر تونل ساخته شده برای حمل سلاح و نفوذ به اسرائیل منهدم شده است. این گروەها دیگر قادر به تهدید اسرائیل نیستند.
حزب الله لبنان برای فشار بر اسرائیل و برقراری آتش بس در نوار غزە حملات پهپادی و موشکی را علیه شمال این کشور آغاز کرد با واکنش تند مواجه شد. آثار پاسخ نظامی اسرائیل به اقدامات حزب الله برای سالها بر پیکر این گروه مسلح و حامیان آن قابل مشاهده است. رهبران سیاسی و نظامی آن از جمله حسن نصرالله را کشت و بخش قابل ملاحظەای اسلحه و مهماتی کە از جانب نظام اسلامی ایران ارسال شدە بود ویران کرد.
پیامدهای شکست حزباللە لبنان ستاره اقبال خامنەای برای تکمیل پروژه “هلال شیعه” را رو بە زوال برد، چیزی نگذشت کە نظام بشار اسد، یکی از ستونهای اصلی “محور مقاومت” بە دست اسلام گرایان مخالف ایدئولوژیک ولایت فقیه ساقط شد.
سقوط حاکم دمشق، حماس در غزه، حزباللە لبنان ضربات جدی به نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه وارد میکند و بە معنای فروپاشی «محور مقاومت» و بی نتیجه ماندن ٤٥ سال سرمایەگذاری نظام ولایت فقیه برای ایجاد یک امت اسلامی تحت امر ولی فقیه بە حساب میآید. اعتراف به این شکست هولناک و طلب بخشش از مردم ایران حداقل اقدامی است که ابلهان نظام اسلامی باید انجام دهند.
وظیفه اپوزیسیون خارج و داخل کشور در قبال ملت ایران است
در حالی کە رژیم جمهوری اسلامی در شرایط سختی قرار دارد و با بیثباتی داخلی و خارجی مواجه است، باید اپوزیسیون از ضعف نظام استفاده کرده و آن را دچار چالش کند. ولی متاسفانه دستەای از این نیروها مشغول تفرقه افکنی و با بە میان آوردن گفتمانهای غیر سازنده مانع وحدت میشوند. این گروه ها نتوانسته اند بستر مشترکی برای جایگزینی این رژیم ارائه دهند. بنابراین نظام حاکم هیچ خطری از جانب مخالفان احساس نمی کند و بدون هیچ مانعی به سیاست های تخریبی خود ادامه می دهد.
در داخل، اپوزیسیون با سرکوب شدید مواجه است، اکثر آنها در زندان هستند و تاکنون نتوانسته اند رژیم را مجبور به تغییر رفتار کنند.
نمایندگان مجلس که باید در قبال سیاست های نظام، قوه مجریه را پاسخگوی میکردند، هم افرادی هستند که برای توجیه اشتباهات رهبری منصوب می شوند. اگر نظام شایسته سالاری حاکم بود، این مردان و زنان باید مناصب دیگری را اشغال می کردند.
نتیجە
دیدیم کە سیاستهای کلی و راهبری نظام در طول ٤٥ سال، کە همگی بر خلاف منافع مردم ایران پایەگذاری شدە شکست خوردەاند. در جوامع دمکراتیک یا حتی غیر دمکراتیک وقتی سیاستمداری دچار اشتباهی میشود از سمت خود شرافتمندانه کنار میگیرد. این رژیم میلیاردها دلار از سرمایه مردم ایران در طول ٤٥ سال بە باد فنا داد. اما، خامنەای در حالی بر قیمومت خود بر مردم ایران اسرار میورزد، کە خسارتی بە کشور ایران وارد کردە برای نسلها همچنان بر پیکر این ملت باقی خواهد ماند.
نگاهی گذرا هم بە توانایی اپوزسیون خارج و داخل کشور داشتیم. وضعیت اپوزیسیون در کنار سرکوب جنبشهای اجتماعی نظیر جنبش “ژینا” در سال ١٤٠١ ممکن است بخشی از مردم ایران را اجبار بە بیتفاوتی در برابر سرنوشت خود کند، ولی تداوم این رژیم آینده آیندگان این مملکت را تهدید میکند. مردم ایران قدرت اتحادشان در برابر ماشین سرکوب این نظام تمامیتخواە بە نمایش گذاشتند. در جریان جنبش “زن، زندگی، آزادی” مردم ایران نشان دادند کە با قدرت اتحاد خود میتوانند همان سرنوشت کە دچار متحد درجه اول خامنەای، بشار اسد شد نصیب این حاکمان تمامیتخواە کنند.
#احمد مرادی
11 دسامبر 2024
بازدیدها: 4