Home / امیر سلیمی / بە بهانە روز زن!

بە بهانە روز زن!

زن، مادر، خواهر، دختر، همسر: انسان،هوشیار، با استعداد، زیبا، دوست داشتنی، ضعیف، فریببندە، ظریف، تحریک آمیز،الهە، فاحشە،پاک، حسود و مکار است. زن همەی این چیزها هست و نیست. رویکرد وجهانبینی فرد نسبت صفات فوق و بە حقوق و جایگاە زن در روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی وابستگی و پیوندی ارگانیک بە موقعیت و تعلقات فرهنگی، اجتماعی او دارد. یعنی بقول امیل دورکهایم انسان یک فرد مجزا نیست، او محصول سوسیالیزاسیون و اجتماعی شدن است. پدیدەهای گوناگونی مانند اسطورە، دین و آداب و فرهنگ جامعە و عادت ها و منافع اقتصادی و توهمات ذهنی و گروهبندی های اجتماعی و خشونت و سکس، در انسان تاریخی نقش ایفا می کند. با توجە بە وابستگیهای مذکور فرد حضور و نقش زن را در جامعە مورد واکاوی قرار می دهد. دیدگاە و سوء ظن اجتماعی و فرهنگی نسبت بە زن فقط بدلیل “زن” بودن او قدمتی بە دارازای تاریخ بشری دارد.

ادیان نیز با تکیە بر رفتارهای پیشین ضد زن قوانین و ضوابط دینی را برای تحقیر و در اسارت قرار دادن زن وضع کردند و بە آنها رنگ قدسی داداەند کە سرپیجی از آنها مجازات دینوی و دنیوی بدنبال دارد . دیدگاە و رویکرد ادیان ابراهیمی نسبت بە زن در مقایسە با دیگر ادیان خشن تر و غیر انسانی تر است.

در طول تاریخ فلسفە اغلب فلاسفە نیز نگاهی مشمئز و تنفرآمیز نسبت بە زن داشتە اند .

ارسطو در کتاب سیاست خود می گوید:

“مرد ذاتا برتر است و زن حقیر و ناچیز. یکی دستور می دهد و دیگری از آن پیروی می کند. این اصل ضروری برای نوع بشر است… . مرد ذاتا برای دستور دادن ساخته شده نه زن؛ درست همچون کهنسالان که بر نوجوانان کم تجربه برترند… .همان طور که سقراط می گوید: شجاعت و عدالت مرد و زن با هم برابر نیست؛ شجاعت مرد در فرمان دادن است و شجاعت زن در اطاعت کردن”.

ارسطو همچنین معتقد است که زنان از نظر اخلاقی هم در مراتب پایین تری از مردان قرار دارند. مردان”روح” اند و زنان صرفا “جسم” اند.

افلاطون با وجود آنکە در کتاب “جمهوریت” نظرات و راهکاریهای منجملە تربیت مردان و زنان برای استقرار نظامی اریستوکرات ( منظور او مردان و زنان اریستوکرات است، اما در مورد زنان غیر اشرافی نظرات متفاوتی دارد) کە ادارەی آن توسط آنها و بطور مشترک امری طبیعی و قابل عملی می داند، اما خدا را شکر می کند و می گوید:” کە یونانی زائیدە شدم، نە غیر یونانی، آزاد بە دنیا آمدم نە بردە، مرد آفریدە شدم نە زن” . بە نظر او زنان مردانی بزدل و ضعیف هستند کە دوبارە بە دنیا آمدەاند. پدر کلیسا، آگوستین، معتقد بود زنان به دلیل جذابیت جنسی خود خطرناک هستند. توماس آکویناس نوشت که زنان باید نشان دهندەی آن باشند که چیزی در طی تولید مثل اشتباه انجام گرفتە است. مارتین لوتر گفت: زنان برای نشستن ایجاد شده اند. چارلز داروین معتقد بود که زنان به یک نژاد درجه پایین تعلق دارند.بنظر فروید علت بسیاری از مشکلات روانشناختی زنان، رشک آلت تناسلی است. نیچە می گوید: بە سراغ زن می روی؟ تازیانە را فراموش مکن!. با وجود آنکە این دیدگاها نمی تواند معرف تمام نظام فکری و فلسفی متفکرین و اندیشمندان غربی باشد، اما بیان کنندەی رویکرد و نگاە “مردسالارانە” است کە در ناخود آگاە مرد عاقل و احمق لانە کردە است.

حقوق زن و موقعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی او بخشی مهم از پروژە مبارزە سیاسی تمام جریانات دمکراتیک و مترقی بودە است. حقوق زن اشارە بە نقش و موقعیت زن در تمام عرصەهای زندگی جامعە است. اعلامیە جهانی بشر رایجترین و عامترین تعریف از حقوق زن بعنوان انسان است. بنا بر نظریەی حقوق بشر این حقوق انسانی از زمان پا بە دنیا نهادن برای تمام بشر اصولا و ذاتا رسمیت دارد. زن در طول تاریخ بدلایل فرهنگی، اخلاقی و دینی مورد تبعیض، اجحافات و نابرایهای سنگین و انسان ستیز قرار گرفتەاست. هنوز مبارزە برای بدست آوردن حقوق ابتدائی چون داشتن حق دستمزد برابر،حق خود تصمیم گیری بر بدن خود، آزادی پوشش، حق مالکیت، حق آموزش و ازداوج و سرپرستی فرزندان در نقاط مختلف دنیا ادامە دارد.

جامعەای یارسان نیز مثل بقیەی جوامع اتنیکی و دینی دارای قوانین نانوشتە ، رویکردهای ارزشی و رفتار و منش اجتماعی و شناسنامەی هویتی منحصر بە خود است. با توجە بە این مشخصات جامعەای یارسان خود را تعریف می کند. رویکرد ارزشی دین یاری بر خلاف ادیان ابراهیمی در مورد حقوق زن نسبتا کمی انسانی تر و عادلانەتر است. زنانی چون مامە جلالە، فاطمە لرە، خاتون بشیرە، دادا ساری و خاتون رزبار و دیگران در مقاطع زمانی مختلف همگام دیگر چهرەهای جامعە یارسان در میدان عمل بە ترویج و تبلیغ باورها و اندیشەهای انسان محوری یاری پرداختەاند. اما کلامهای دفتری یاری با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و فرایافت زمانی و تاریخی موانع و محدویتهای برای حضور و نقش آفرینی زن ، مخصوصا، در جمهای یاری وضع کردە است. خیلیها بر این عقیدە هستند کە “میردان” بە زن و مرد اطلاق می شود، در حالیکە بکرات از “ضعیفە” و ”ژن” و ” کناچە” نام بردە می شود. “مێرد یا مێردان” هنوز در لهجە کوردی سورانی برای تعریف جنس مرد کاربرد زبانی دارد، و بی شک گویندگان کلام بە این موضوع شاخص زبانی واقف و آگاهی داشتە اند، چونکە آنها با مردمانی کە بە این گویش کوردی صحبت کردەاند، دارای روابط اجتماعی و فرهنگی بودەاند. عابدین جاف نمونەی بازر آن است. بنظر من “یار” میتواند نامی درستتر و معنی دارتر برای هر دو جنس باشد و تعلقیت آنها را بە جامعەای یارسان و دین یاری نشان می دهد.

سلطان می گوید:

یری جم خانان، یری جم خانان

بو نی میداندا یری جم خانان

اولش پی جم میردو و یگانان

دویم پری ژن و زاروی زماوان

سیمیش پری بی سکە و سانان

( دیوان گورە، حسینی،ص ٢٦)

در اینجا سلطان بوضوح می گوید کە زنان و بچەها باید دارای قسمتی مجزاء در جمخانە باشند. یعنی آنها را فیزیکی از همدیگر تفکیک می نماید. درجای دیگر می گوید:

میردانم جیا، میردانم جیا

میردانم نە جم نیشو بە جیا

نا جمو میردان و زارو نو هامیتا

میرد و سکە دار نیشو بی ریا

لامی بی سکە ننیشو چاگە

ها سکە و سمیلک پی میردان حیا

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٢٦ و ٢٧)

سلطان در اینجا ، کە مشارکت در جم مورد نظر است، نامی از زن نمی برد و فقط اکتفاء بە این دستور می کند کە مردان دارای سبیل مجاز هستند در جم شرکت کنند و برای حفظ نظم جم نباید بە افراد بی سبیل (در اینجا سبیل برای سنجش بلوغ فرد مذکر در نظر گرفتە شدە است) اجازە نشتن و حضور در جم داد.

سلطان در جای دیگر می گوید کە زنان باید در پشت جمخانە قرار گیرند و با جوانان مذکر قاطی نشوند.

جمخانە و پشتین، جمخانە و پشتین

پری ژنانا جمخانە و پشتین

زارو و ژنی بە یک نوا هام نشین

لامی و نیرانش بو لە پشت گشتین

شاید در اینجا منظور جم باشد تا جمخانە.
(دیوان گورە ،حسینی،ص ٢٧)

در جای دیگر می گوید کە جوان (ان) مذکر در پشت قاپی جم برای خودشان جم خود برگزار کنند و پس از آن کە مردان (میردان) در جم اصلی “بش” خود گرفتند، “بش” آنها نیز دادە شود. بعد از مردان (میردان) و جوانان مذکر (لامی و نیران) بە زنان نیز بطور مساوی “بش” دادە شود و بچەهای کوچک وارد جم میردان نشوند.

ها لامیو نیران، ها لامیو نیران

نە پشت قاپی جم ها لامیو نیران

اوشانیش جمی پی ویشان گیران

بششان دمای میردانی دران

دومای ای دو جم ایمجار پی ژنان

پریشان برشو یکرنگ بش دران

زارو و میرد او یک تیکل نکران

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٢٧)

پیر محمود لرستانی، یکی از ٧٢ پیرە، در کلامی می گوید ناووس اظهار نمود ( پا بە گیتی نهاد) و برای ضعیفە ( زن. منظور داداخزان سرگتی است، کە ابتدا با او ستیزید و سپس بە دین او پیوست و بە حلقە هفتن دورە ناووس در آمد ) خستە و اذیت بار دست بە معجزە زد.

……………….

معجزە ناووس دوم کرد اظهار

پری ضعیفە خستە اذیت بار

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٢٦٦)

خلیفە جبار می گوید کە ضعیفەها (زنان) بجای داشتن ریش و سبیل دارای مو هستند (منظور موی ظریف و نازک است). پوست زنان دارای عشوە و ناز ( تحریک جنسی) است، و جسم آنها خام و حرکتشان خمار.

پوکە زعیفان موشان نجاش

نداران ریشو شارب مورشاش

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٣٢٣)

پوکە زعیفان عشوش هان چە کار

جستە شان خامن خیزشان خمار

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٣٢٤)

عابدین جاف در بند کلامی نیز نرگزە ( نرگس) یکی از هم دورەهای خود را “ضعیفە” خطاب می کند. در جای دیگر در مورد ” خاونکاری” سلطان “زنان” را همانطور کە در بین کوردها متداول است، یعنی “ژن” یا “ژنان” بزبان می آورد.

بە نرگزە اسحاق

زعیفە دیارە اسحاق

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٥٤٢)

بدمی ژنان لای لای بوی کرابی

بە دستی دایکی فرە کوژراە بی

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٥٧٩)

و یا

ژنان بوی کردبی لای لایە دارە

از هر دویژم صاحب قطارە

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٥٨٢)

پیر موسی نیز در کلامی کە در مورد پیوند زناشوئی یا بقول او ” دعای حلالی جفت مادە و نر” گفتە است زن را “ضعیفە” و مرد را ” کاکە، نری و زاما” خطاب می کند.

…………………

پی قولو دوی وکیل ورهم

وکیل زاما و ضعیفە چی رم

…………………

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٦٧٦)

…..

چنی شان وانایم ای دعای مری

دعای هامسری صعیفە و نری

………………

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٦٧٧)

………..

کاکە مکردی دزدی خوانی هم

بستە و حلالی هامسرتان نی جم

………………….

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٦٧٦)

ایشان در اینجا “کاکە” یا مرد را پند میدهد کە بە همسر خود وفادار باشد (” مکردی” فعل جمع است و باحتمال زیاد منظور تمام مردان باشد). و از “خوان” دیگری دزدی نکنید، یعنی با همسر کسی دیگر (کاکە ای دیگر) رابطە جنسی نداشتە باشید.

بر اساس کلامهای فوق میتوان نتیجە گرفت کە دیدگاە پیشگامگان یاری در مورد زن ( ضعیفە) و حق و نقش آنها در جم تأیید و تأکیدی بر فرق و تفاوت قائل بودن بین این دو جنس است. وظیفەی آنها فقط بە قول کلامهای دفتری خدمت کردن در امر پیشبرد کارهای “جم” است.

پیر رستم می گوید

………….

ژنان ناچە مکران گشت چنی رزبار

…….

(دیوان گورە ،حسینی،ص ٦٦٥)

اولین جم ، در عالم موجود، در کانی کیوز یا کانی کیوزلە شاهو برگزار شدە است. برگزاری این جم بعد از ملاقات و گفتگو و معرفی چهار تن بە یکدیگر صورت گرفت. آنها بدنبال پادشاە یا شاە باز (شهباز) برای صدارت امور بودند. زمانی که‌ روحتاف از کشکول، آتسا و قلم جویای نام و نشان می شود. بعد از گفتگو زیاد و برای نیل بە هدف، یعنی پیدا کردن پادشاە، بە پیشنهاد روحتاف بە برگزاری جم دست می زنند. آنها بە پیشنهاد روحتاف ما حمل خود را با هم “تیکل” قاطی میکنند با این اعتقاد کە جم جسد مردە را وادار می کند کە  از تابوت “ترم” بپا خیزد. چهارتن هریک بنوبەی خود دعا جم را بە یکدیگری پیشنهاد می کنند، اما با ارائە استدلال از طرف هر کدام از آنها، بە این نتیجە می رسند کە دعا جم از حوزە اختیارات آنها خارج است.

آتسا در جواب بە روحتاف می گوید:

روحتاف و فخری، روحتاف و فخری

واچی خذمت و یم موو و فخری

موی منی کار بی مایە کفری

شاە باز ممارو بالم و صفری

از خذمت چی بیم نە ازل مهری

دیلک چی بوینان پی پاکی چهری

ایکاش دیلک چیم چی جمو نهری

مر قلم واچو دعای حق بحری

باش کماندارن نە گردین شهری

در اینجا آتسا ( دون رزبار) با استدلال بە اینکە و ظیفە او فقط خدمت بە امور جم است از انجام “دعوا” بر “نیاز جم” سرباز می زند.

( روحتاو، از شاهو تا برزنجە، حسینی، ص١٣٩)

بعدا اینکە سلطان، پدرش شیخ عیسی ، را از دست میدهد زندگی خود و یارانش را در برزنجە بدلیل رفتارهای خصمانەی برادران و ناتنی و طرفدارانشان را غیر ممکن می پندارند و قب از اینکە از برزنجە حرکت کند وارد مذاکرە با شیخ قادر برادرش در مورد میراث پدری می شود.

سلطان می گوید:

یک دایە داروم چی دونیا و برین

هاسر و عیسی بیا و هاوسرین

توفیر ندارو پیاو و هاسرین

مو بشو دایم چیا بدرین

……………

ایشان در اینجا می گوید کە تفاوتی بین مرد “پیاو” و همسر “زن” وجود ندارد و باید سهم ایشان بتنهائی از ارث پدری دادە شود.

( روحتاو، از شاهو تا برزنجە، حسینی، ص٣٦٧)

شیخ قادر بر اساس قوانین شرع اسلام ( مذهب سنی) این خواست سلطان را مردود می شمارد.

قادر می گوید:

هیچ کس نمدو، هیچ کس نمدو

بشو ژنانی هیچکس نمدو

تا حال کیت دین و ژن بش بدو

اینە چە شرعن مگیری عطو

ایمی نمدیم بش اینو و او

بلام و شرعت مکریم سو

( روحتاو، از شاهو تا برزنجە، حسینی، ص٣٧٢)

سلطان با استدلال بە اینکە “بش” زن امری باطنی است و خاتون دایراک این “بش” را خریداری نمودە است، در جواب و با تهدید و با آوردن تمثیلات و تشبیهات و آسان کردن فهم پیام خود برای مخاطبش می گوید:

کر و کناچە، کر و کناچە

توفیرشان نین کر کناچە

کی نانش دین بی خوانو خوانچە

یا نازە بو دی لە ناخین جیایە

او بش باطن بی راە مواچە

موزیت نە دم مودای دو هاچە

مکریت و پن نی ور قلاچە

تابوی بە لومە ژیرجو و پاچە

( روحتاو، از شاهو تا برزنجە، حسینی، ص٣٧٣)

……………….

بش باطن ازل هوری

خاتونە دایراک ای بشش خری

……..

( روحتاو، از شاهو تا برزنجە، حسینی، ص٣٧٤)

در کلامهای نامبردە خاتون دایراک “ژن” و “هاوسر”، و جنس مٶنث “کناچە” خواندە می شوند و از”میرد” برای صدا کردن آنها استفادە نمی شود.

بر اساس کلامهای فوق “ژن” از حقوق مساوی در زمینەی “ارث” ( آیا میتوان این حق را در موارد اجتماعی و سیاسی تعمیم داد، موضوعی قابل بحث است) با مرد برابر است.

سخن آخر:

بیاو بست پردیوری و دورەهای ماقبل از آن متأثر از چند گفتاری می باشد، اما نقش خاونکار – شهریار در استخراج حقیقت و نقش و حضور زن در “جم” ، دمکراتیک بودن جم ها و مساوی بود زن و مرد در “جم” را به چالش می کشاند. زنان با وجود آنکە در تمام دورەها در مشورتها و گفتگوها فعالانە شرکت داشتە اند و دیدگاەهای خود را در چهارچوب نظام فکری و ارزشی و یاسای دین “یاری” بیان و تعریف کردەاند، اما “ضعیفە” و بی “بش” در جم بودەاند.

امیر سلیمی

١١ مارس ٢٠١٨

توضیح و یادآوری:

برای نوشتن این مطلب از دو دفتر گردآوری شدە ” دیوان گورە” و روحتاو، از برزنجە تا پردیور” توسط سید محمد حسینی استفادە شدە است. بی گمان افرادی انتقاداتی تکمیلی، اصلاحی یا اضافی بر اساس نسخەهای موجود نزد خود بر کلامهای مورد استفادە در این نوشتە دارند، و یا اینکە همەی این کلامها را جعل و تحریف قلمداد می کنند. بنظر من همەی این نسخەها یا کپی ها موجود در طاقچە ها نە “صحیح” مطلق و نە “اشتباە” مطق هستند. باید تمام این نسخەها جمع آوری شوند و مورد مطالعە و پژو‌هش علمی و کارشناسانە قرار گیرند و کلامهای معتبر و موثق را از بطن آنها بیرون آورد تا اینکە بە درجەای از فصاحت و روشنی برسد و تا حد ممکن از شر تفسیر و تأویل و قرائتهای گزینشی و نسخەهای تجویزی در امان بماند .

 

منابع:

حسینی، محمد ، دیوان گورە، انتشارات باغ نی، سال ١٣٨٢ خورشیدی

حسینی، محمد، روحتاو، از شاهو تا برزنجە، چاپخانە شڤان، سال ١٣٨٩ خورشیدی

 

 

 

 

 

 

Visits: 209