یارسانمدیا
سعی میشود خوانشی منحصر و متفاوت از سایر خوانشهای پیشین و متداول ارائه شود، و مختصر مانند مقدمهاش. البته این فقط یک حرف از حروف آن است؛ حروفی که جمله، جمله به سطور و پاراگراف و دفاتر و نیز جهانی فکری تبدیل شده است.
سیب سوم هم از لاکان قرض گرفته شده.
در فلسفه یاری چند نکته حائز اهمیت است.
– نظام و جهان فکری یاری باور به نظام ‘بیا و بَس’ و نظام ‘پیر و پادشاهی’.
بیا و بس یعنی گردآمدن و یکی شدن (انجمن، مجمع، جَم).
و این دومی را تشکیل میدهد، یعنی نظام پیر و پادشاهی.
نظام پیر و پادشاهی یاری با تمام چیزهایی که تاکنون شنیدهاید کاملا متفاوت و متمایز است. اعم از تعاریف: فلسفی یا عرفانی و یا سیاسی و حقوقی.
نظام پیر و پادشاهی یاری را میتوان با بخشهایی از تئوریهای فلسفه یونان باستان و غربِ متاخر دانست و تا حدودی ترکیبی متفاوت از برخی از فلسفهها و عرفانهای شرقی، بخصوص از نوع شبه قاره هندِ آن.
اخلاق، خودآگاهی، عشق و کشیدن خالق به درون حیاتِ هستی و ریز ریز کردن آن و پخشاش در بین طبیعت (که سیر تکامل فکری، ذهنی نیز به همراه سیر تکامل زیستی و ژنتیکی بخشی از آن است)، نشانههای ترکیب فلسفه و عرفان شرق با نوعی از فلسفه آلمانی با فوکوس بر نیچهیی است.
از سوی دیگر آمیختهای است با:
وحدت میان طبیعت و بشر.
هستیگرایی.
عقلگرایی.
تجربهگرایی.
به تعبیری دیگر، یک نوع ریخت از سوار شدن بخشی از تفکراتِ فردریش نیچه (انسان راستین، اَبَر انسان)، بر روی (سوسیالیزمِ) کارل مارکس، بر روی (جمهورِ) افلاطون.
به زبان ساده: سوسیالیزم نوعی نظام اجتماعی شورایی است و جمهوری حکومت چرخشی، انتخابی و فیلسوف شاهی در ترکیب با ابرانسانِ نیچهای با خوانشی متفاوت که هم مرکب است و هم مجزا.
یاری باوری است به نظامی اجتماعیِ همگان دانا و شوراییِ آگاهان.
همگانی که هم فردیت حفاظت شده و هم اجتماعی پیوسته و یکدست.
همگانِ این جمع فیلسوف شاهان (رهبران اجتماعی آگاه)باشند، یا جَم (جمع، مجمع، انجمن، تیمی) که قوا تقسیم شده و همگان مانند یک ماشینِ (خِرَدی) در عین تفکیک قدرت هماهنگ عمل کنند در جهت منافع مشترک جمعی و فردی.
یعنی در عینحال استقلال و در عینحال اتحاد و همبستگی. به روایتی آزادی عمل فردی و هم حرکت در مسیری جمعی.
نوعی رهبریِ عموم.
عمومی که به نخبگان و فیلسوفان و دانایان مبدل شدهاند.
رهبری تودههای آگاه که در اصطلاح یاری به زبانی کلاه (کاسه، پلک) از چشم برداشتهاند.
ما در جهان فکری یاری طی حدوداً هزار و دویست سال مکتوب خود با رهبری نهصد نهصده، چهار تن، هفت تن و هفت توان یا هفت تنان، چهل توان، هفتاد و دو شریف و چهل تن و از این قبیل روبرو میشویم، که هر کدام در زمانی دارای نظام و جهان فکری فلسفی و سیاسی حقوقی اجتماعی یا رفرمیسم شدهای (دگرگونی از قبلی، اصلاح شده قبلی) از قبلی خویش، یا امتداد تکامل یافتگی و بخشی از رنسانسی یا مختص و منحصر به خود هستند.
مثلا: در حدود قرن هفتم هجری قمری شاهد دوران بیا و بس و پیر و پادشاهی اورامان (شاهو) هستیم.
در این دوران نخستین حلقه رهبری اجتماعی شامل:
سلطان سهاک، داوود، پیرموسی، پیربنیامین، و دادا رمزبار.
سلطان سهاک(پادشاه=رهبر)؛ پادشاهِ نه بر تخت، بلکه پادشاهِ در فَرّ و ذات و اندیشهگی.
داوود (رهبر)؛ نه رهبر کُل، اصطلاحا رهبر اموری از یک قوا و جمع.
پیرموسی، پیر (رهبرِ) قوایی مشخص و اموری.
پیر بنیامین، پیر (رهبرِ) اموری و قوایی.
و دادا رزبار که اشاره میشود به نقشاش در ادامه.
اگر به زبان ساده سیاسی و حقوقی امروز جایگاهشان را گفت:
میشود نوعی رهبر مشترک.
پیر بنیامین، رهبر تشکیلات.
پیر موسی، رهبر قلم و انتشارات.
داوود رهبر قوه قضائیه.
سلطان سهاک، رهبر قوه مقننه.
و رزبار، رهبر قوه مجریه.
البتّه به شکلی قدرت قوه مجریه میچربد بر چهار رهبری قوای دیگر. یا به تعریف دیگر، نهایتا، تمام کننده، قوه مجریه است.
در روایتی باسم “کانی کویزهله” تمامی (سایر) جایگاههای رهبری اجتماعی به رهبری مجریه (پیشنهاد) داده میشود، اما او قبول نمیکند و همچنان در جایگاه و پست وظیفه خود میماند.
براساس مستندات، نوشتهنامهها و دفاتر یاری و یارسان، جایگاه قوه مجریه، منهای دوره آخر (میر خسرو گوران) همیشه زن بوده است. به توصیفی آن بعلاوهی یکِ ‘تمام کننده’ قوه مجریه است.
از جمله: قلم، جلاله، آتُسا، نرگزه، رزبار و غیره.
البته اسامی فوق مجزا است از اسامییی مانند: لیلی، زلیخا، فاطمه، معصومه و یا شیرین و از این قبیل اسامی. اینها (دسته دوم) وامواژه و کُدهایی هستند برای رساندن پیامی از چیزهایی و یا کسانی؛ که الان به دو دلیل دربارهاش بحث نمیشود. اول اینکه نامربوط است با موضوع و دوم بنا بر اقتضای زمان.
در دوره آخر (تاکنون) هم که علی الظاهر جای زن بخصوص در این قوه (مجریه) خالی بوده، که نوروز سورانی (فیلسوف شاه =رهبرِ فَرّ) قلم و انتشارات، با مقدمه دفتر خود یعنی “میرزام دادن چَم” شکها، شبهات و دلايل آن را برطرف کرده است. از جمله دلایل میتوان به نظام باوری و اعتقادیِ زمانی، مکانی و محیطزیستی وقت از یک سو و تکاملِ معنا در دوره مذکور یعنی دوران “راستی” که جنسیت رنگ میبازد و اندیشهگی همزمان رنگِ ترکیبی از تمام جنسها بر تن میکند.
در مورد دوره آخر (هشتم) از سوی اهالی قلم، صاحبنظران و الیتهای حاضر و معاصر تا حالا دو نوع دیدگاه مشاهده شده.
دستهای آنرا دوره نمیدانند و تنها چند تن از آنان را فیلسوف و دانا میدانند و سایرین را در خوشبینانهترین حالت به چشم یک شاعر و نویسندهی خالی از پیام.
دستهی دیگر نیز این دوره را کلامی مهر و موم شده و ختم خاتمان میدانند و آخرین دوره، همچنین چند تن از آنها (همان یا برخی از دانایان و فیلسوفان دسته قبلی) را جزو خوارج، طرد شده و اخراجی و یا خالی از بار پیامی میدانند.
اکثر این دو دسته یا فرزندان و نوادگان برخی خانها، برخی کَد خُداها و برخی خُرده حاکمان روستایی و محلی دو قرن اخیر هستند یا تعمید دهندگان و مریدان و بسط نشینان برخی سادات و برخی خاندانهای مختلف.
اجداد و یا آبشخوران بسیاری از اینان (این دستهجات شبهه خُرده بورژوا) طی یک قرن و نیمِ گذشته کشمش بسیاری بر سر قدرت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با هم داشتهاند و جوانب قضیهی نظریات و دیدگاهشان در خصوص مذکور را بایستی در برخی از نظریات زیگموند فروید از جمله عقده ادیپاش کنکاش نمود.
نگارنده باور دارد که نمیشود هیچکدام از جَم را از دیگری تفکیک و تمیز داد.
نه میشود فقط چند تن را فیلسوف دانست و سایرین هم برای خالی نبودن عریضه بودهاند، و نه میشود آنها را بیرون رانده شده دانست.
شخص حاصل تربیت و پرورش جامعه است، و جامعه حاصل تکامل طبیعی اشخاص.
یک شخص آنچه که هست را به تنهایی و به خودیِ خود آن نشده؛ بلکه تاثیر پذیری از جمعی در آنچه هست نقش دارد.
جمع نیز با تمام جمع تمام اندامها و اعضا، آنچه را که هست، شده و خواهد شد مفهوم دارد؛ نه نفی، حذف و یا تفکیک بخش یا بخشهایی از آن.
باید مداوم باور داشت که دانایی در عین فردیت حاصل شکل جمعی آن است که مفهوم دارد و معنای واقعی مییابد.
یارسان(جمع، شخص) میتواند در عین استقلال فردی و در عینحال اتحاد و همبستگی بر اساس همدیگر قبول کردن، از جمله قبول تنوعات سیاسی، ایدئولوژی، عقیدتی، باوری، فرهنگی و نگاههای متفاوت مانند ماشینی (سیستم، نهاد، جامعه و غیره از این دست) که معنا در آن هست و حیاتی که براساس نه صرفا تفکرات وارداتی، بلکه بر پایه حقیقتِ جمعی و نظام و جهان فکری خود یعنی یاری، نه تنها خود بلکه اگر توافقی و تقاضایی باشد، جوامع، اقلیمها، حریمها، سرحدات و سرزمینهای مشترک و یا اطراف خود را هم به سروری سیاسی، حقوقی، فرهنگی و مدیریت و نظام اجتماعیِ اشتراکی، عمومی اندیشهگون برساند و رهبری تودهها را محقق سازد.
۵.یول.۲۰۲۳
سید اشکان حسینی “گوران”
[wpforms id=”4110″]