Home / پانل آزاد / وزن‌کشی سپاه پاسداران دولت اسلامی ایران

وزن‌کشی سپاه پاسداران دولت اسلامی ایران

بازخوانی چهره‌ای با زیربنای دینی و روبنای نظامی

سام القاصی
سید اشکان حسینی

یارسانمدیا

23.8.2024

 

تاریخچه:

در سال هزار و نهصد و هفتاد و نه، با وقوع آخرین نمونه از انقلاب‌های کلاسیک قرن بیستم که با گفتمان قهری، سلبی و آشتی‌ناپذیر با تکیه بر ایدئولوژی قشر روحانیت اسلامی ولایی و به گفته‌ی مورخان با حمایت طبقه‌ی تازه به دوران‌رسیده‌ی متوسط شهری به نتیجه رسید و خروج محمدرضا شاه پهلوی آخرین بازمانده سلسله پهلوی از سیستم حکومت سلطنتی در ایران اوضاع سیاسی امنیتی کشور رو به وخامت شدیدی رفت. ارتش شاهنشاهی از هم پاشیده شد فرماندهان وفادار به شاه در مدت زمان کوتاهی توسط گروه‌های مسلح وابسته به آیت الله خمینی که انقلابی نامیده می‌شدند اعدام شدند و قدرت ارتش ایران از مرتبه پلیس منطقه به لاشه‌ی  نظامی و فرسوده مبدل گشت.

ساواک که از اصلی‌ترین هسته‌ی کنترل امنیت ملی بود با تسلیم شدن قوای ارتش برای همیشه از تاریخ ایران محو شد و افراد وابسته به آن به شدیدترین نحو ممکن شکنجه و اعدام شدند. سکان امنیتی و سیاسی ایران اکنون در دستان جریان‌های همگرا با خمینی بود. بی‌کفایتی ارتش پولادین ایران در برابر هجمه سیاسی کشور و خروج شاه از ایران که سبب شد ارتش در میان غوغاهای پر آشوب مملکت نتوانند هیچ دفاعی از حقوق مشروع مردم کنند، باعث شد تسلیحات و مهمات نظامی ارتش به دست مردم و نیروهای شورشی طرفدار خمینی بیفتد و قتل عام نیروهای ارتش ایران را تلافی مخالفت خود با شاه تلقی کرده و برچسب ضد انقلاب به ارتش بزنند.

 

همزمان با تشکیل دولت موقت و شروع مناقشات سیاسی بین جبهه‌های مختلف انقلابی جمعی از بازمانده‌های ارتش در نشستی با خمینی الحاق ارتش را به انقلاب عملی کردند. از طرفی بلافاصله درگیری تفکرات سیاسی مختلف برای اداره کشور سراسر جنبه امنیتی ایران را متزلزل کرد. کردها در کردستان و اقلیم‌های کرد نشین از جنوب ایلام و کرمانشاه تا سردشت خواهان تحقق فدرالیسم زیر پرچم ایران جدید بودند. ابتدا خمینی با تصویب بند ۷ در خبرگان ایران به نفع کُرد موافقت کرد. اما با شورش خونین کومله در سنندج و بروز اختلافات میان کُردها از تصویب بندنامه منصرف شد و علیه شورشیان کُرد اعلام بسیج عمومی کرد.

در داخل حکومت نیز جنگ بین اعضای سیاسی شبه مارکسیسم و اسلامی مانند توده، فرقان، مجاهدین خلق، جبهه ائتلاف ملی ایران را به سمت از هم گسیختگی سوق می‌داد و در هیچکدام از این جریانات قوای امنیتی مشخصی بر قرار نبود، تا ثبات کشور را تضمین کنند و ارتش و پادگان‌های به تاراج رفته‌اش دیگر هویتی نداشت. این شرایط بر آن شد تا خمینی در دوم اردیبهشت سال ۵۸ دستور تشکیل سپاه پاسداران را بدهد. در این طرح که در ظاهر نیروهای مردمی به صورت خودجوش به هماهنگ تحت امر یک هسته مرکزی به اسم رهبری مسلح شده و ارکان اصلی این نیرو حفظ و حراست از حریم انقلاب اسلامی و فرامین خمینی بود. این تشکیلات نقطه عطف تولد سپاه و قدرت‌گیری آن در دولت ایرانی بود.

 

عملکرد های سپاه در سیستم حکمرانی ایران:

 

شبکه بندی سپاه شامل دو نوع  تنظیمات بود:

 

۱. تشکیلات زیرزمینی

این سازماندهی در نقشه حلقه کنترل قدرت حکومت عمل می‌کرد. تا آنجا که در مدت زمان کوتاهی همه جبهه‌های سیاسی مخالف ایدئولوژی حکومت‌داری اسلامی و مذهبی را از صحنه سیاسی قدرت بر چید و شخصیت‌های قوی حزبی را که توانایی مقابله با تز جمهوری اسلامی داشتند ترور کرد. تا به امروز نیز این تشکل نقشه خود را در چند وجه داخل مرزی به شکل غیر قابل ملموس و برون مرزی ادامه می‌دهد. احداث مساجد، حسینیه‌ها و اماکن عقیدتی و مذهبی ساده‌ترین شکل گسترش این هژمونی سیاسی است.

 

۲.تشکیلات روزمینی

 

این تنظیمات در شکل فرهنگی نمایی مذهبی به کشور داده و تبلیغ و گسترش ارزش‌های محوری حکومت را در قالب مطلق و غیر قابل نقد بر عهده دارد. از طرفی همه ادارات و سازمان‌های حکومتی و امنیتی و غیر حکومتی و حتی خصوصی را کنترل کرده است. از طرفی این تنظیمات تمامی قوای نظامی و مسلح کشور را سازماندهی کرده و مقابله با هر نوع تنش مسلحانه را برعهده می‌گیرد.

شکست شورش‌های کردستان در اوایل انقلاب و بیرون راندن احزاب مسلح کُرد و جریانات شبه نظامی دیگر مغایر با جمهوری اسلامی از جمله مجاهدین خلق از عملکردهای این سازمان است. نفوذ و اعمال قدرت سپاه تا جایی پیش رفته است که به روحانیون جبهه چپ یا آن دسته از مراجع شیعه که مخالف نظریه اداره کشور بر طبق ولایت فقیه بودند اجازه قدرت‌گیری نداده و آنها را به صورت مخفیانه و کاملا غیر قابل کشف از بین برد.

 

در واقع سپاه همانند یک شبکه عنکبوتی پیچیده در راس سیستم سیاسی ایران قرار داشته و حکومت با همه بافت‌های فرهنگی و سیاسی خود تحت تسلط کامل و در واقع ساخته و پرداخته خود سپاه است.

 

ارزیابی جایگاه سپاه و ارتش در ایران:

 

عملکرد تمامی نهادها سازمان‌های نظامی و غیرنظامی کشور بدون وجود هیچ محدودیتی در کنترل مطلق سپاه بوده و ارتش نیز از این قاعده مستثنا نیست. با شروع جنگ هشت ساله ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۵۹ قدرت سپاه به صورت جهشی چند برابر شد و رصد کردن جنگ و نتایج آن تا آخرین دقایق قبل از آتش بس دو کشور نیز بلاشک در اختیار سپاه بود. قوای باقیمانده از ارتش گرچه خط اصلی در دفاع از ایران بودند و در بیشتر اپراسیون‌های نظامی نقش اصلی را بازی می‌کردند، اما هرچه بود و نبود توسط سپاه ثبت و درج می‌شد. انتخاب فرماندهان ارتش نیز به عهده سپاه بود. ارتش غیر از یک ماکت نظامی راکد چیز دیگری بیش نیست. این روند به ارتش محدود نمی‌شود، هر نوع نیروی سازمانی مسلح در کشور ایران از راس تا قاعده توسط سپاه اسکن شده و فرماندهان از وفاداران به سپاه هستند.

 

تقسیمات سپاه:

 

نیروی زمینی سپاه که خود چندین شاخه مجازات داشته و شامل:

 

بسیج مستضعفین نیروی پیاده نظام مسلح و رسمی سپاه است. بسیج مستضعفین شامل بسیج امکان مذهبی و اداری و رسمی و غیر رسمی کشور است که نیروهایش را به صورت نامحسوس فیلتر و گزینش می‌کند، تا کنترل کامل سازمان برقرار باشد.

 

نیروی هوایی سپاه: حراست هوایی نیروی دریایی سپاه: حراست دریایی و پالایشگاه های نفتی و گاز.

 

قرارگاه خاتم الانبیا

 

قرارگاه خاتم الانبیا بخشی از شاخه‌های سپاه برای در دست گرفتن بودجه و درآمد کشور به بهانه احداث پروژه‌های عمرانی و شهری و روستایی است. این قرارگاه جایگزین تمامی بخش‌های خصوصی شده و کلیه فرایندهای اقتصادی، بازرگانی، عمرانی و نوسانات بازار ایران را کنترل می‌کند در واقع تمامی کارخانجات مراکز تولید خصوصی و دولتی کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت کنترل این قرارگاه است. قلمروی کاری این قرارگاه جایی است که صادرات و واردات امور گمرکی و مخابرات و جمع همه کنش‌های ارزی را بر عهده داشته و بانک‌ها بی‌قید و شرط در اختیار آن هستند.

 

سربازان گمنام امام زمان: این هسته بخش فوق سری به عملیات نامحسوس را در بر می‌گیرد و فعالیت آن صرفاً به داخل ایران محدود نمی‌شود، بلکه در تمامی کشورهایی که توانایی نفوذ دارد به صورت مخفیانه و غیر قابل کشف ترور مخالفین جمهوری اسلامی را انجام داده و دیده‌بان امنیتی سپاه می‌باشد. در داخل کشور نیز تحمیل گزینه ترس‌ها در بین مردم و کنترل همه جنبه‌های روانی و عینی زندگی مردم را عهده‌دار است، تا جایی که حتی دولتمردان و سران نزدیک به حکومت و خود رهبری را نیز شامل می‌شود.

 

سپاه قدس:

 

سپاه قدس تقسیمات برون مرزی سپاه در منطقه به صورت مسلحانه بوده، تا جهت سیاسی کشورها را به سمت همراستایی با نظام سیاسی ایران سوق دهد. هرچند بیشتر به شکل نظامی و مسلحانه ظاهر می‌شود اما ریشه‌های آن تا پارلمان‌ها و اتاق فکری سیاسی کشورهای همجوار و دول اسلامی نیز پیش‌رفته است. حزب الله در لبنان، فاطمیون در افغانستان، زینبیون در پاکستان، حشد شعبی در عراق، مدافعین حرم در سوریه، حوثی‌ها در یمن و بسیاری از انواع و اقسام گروه‌ها و ائتلاف‌های شیعه‌ی نظامی و غیر نظامی خارج از ایران تحت لوای سپاه قدس بوده که دو هدف اصلی را دنبال می‌کنند.

 

۱. ایجاد ناامنی در منطقه به جهت دور کردن اذهان عمومی جهان از وخامت اوضاع حقوقی و سیاسی در ایران.

 

۲. اعمال قدرت در دولت‌های همجوار به منظور تشکیل امپراتوری شیعی صفوی همانند شاه عباس صفوی.

 

نتیجه: در بین تمامی این تقسیمات هدف نهایی پیشبرد  جریانات در راستای تحقق قدرت‌طلبی و منافع مالی نظریه‌پردازان و قدرت طلبان سپاه است و مذهب به عنوان نبضی قوی به شدت تپنده با توجه به ظرفیت فکری و فرهنگی مردم ایران برای پذیرش آن است. انحصار قدرت و تار و پود کشور برای سپاه موجب رشد روز به روز و شکست ناپذیر این سیستم شده است و جایگاه رهبری و دکوری سیاسی برای ایجاد یک اهرم سیاسی عقیدتی قوی در ذهن مردم است.

برچیدن و نابودی چنین شبکه‌ای مستلزم آگاهی و شناخت جمعی مردم از ریشه‌های شکل‌گیری آن بوده و نیازمند ارتقای خرد جمعی در جامعه مذهبی ایران است.

جامعه‌ یارسان که در زیست‌اقلیم‌های خود طی نیم قرن اخیر به واسطه‌های مختلف از جمله بازوی نظامی دولت اسلامی ایران یعنی سپاه پاسداران همواره تحت فشار، ترور، اعدام، تجاوز و انحصار بوده است که نمونه شخصیت‌های حقیقی اخیر مینو مجیدی و رضا رسایی هستند که یکی در آخیز ژن ژیان آزادی به ضرب گلوله به قتل رسید و دیگری نیز با احکام واهی مربوط به آخیز هفته‌ی گذشته اعدام شد. نمونه دیگر شخصیت حقوقی نیز سنگر مقاومت صده‌های مردم یارسان یعنی کوهستان‌های دالاهو است، که چند دهه‌ی اخیر سپاه پاسداران بخش عمده آن را انحصار و به تسخیر خود درآورده و ارتفاعات‌ش را به بزرگترین سایت موشکی خاورمیانه مبدل ساخته است. سال‌های گذشته نیز با توجه به وضعیت سیاسی اجتماعی ایران و منطقه زاگرس که از قلمروهای مردم یارسان نیز بشمار می‌آید، جنگ‌هایی نیابتی زیادی به راه می‌افتد و محیط‌زیست بارها در آتش پَر می‌زند.

از این رو کسب هوشیاری بیشتر که از مهمترین آنها تقویت بازوی سیاسی خود است از رمزهای بقای فرهنگی اجتماعی جوامع تحت ستم از جمله جامعه یارسان(به عنوان بزرگترین اقلیت در ایران) قلمداد می‌شود.