آری هر روز ستاره ای از آسمان بخت دختران و زنان یارسانی در خون می غلتد،ولی این نسل مانند کوهی استوار دگربار قد علم می کند و فریاد می زند که مرا نیز جایی در این گیتی است.
براستی که هر بار خود کشی ،خود سوزی و حلق آویز دختر یا زنی از جامعه بخت برگشته یارسان را می شنوم،به خود می پیچم و اندوه فقدان تدریجی این نسل خانه نشین شده که حتی توسط خود یارسانیان نیز به گوشه فراموشی سپرده شده ،مایه شرم و خجلت همگانی می دانم.
دلیل اصلی این خودزنی بخواهیم یا نخواهیم نظام ضد زن و زن ستیز رژیم حاکم بر ایران و تاثیرات منفی معنوی سیاستهای ارتجاعی و قرون وسطایی ملایان که ذاتا ضد وجود زن هستند،می باشد.
اما بیائیم و لحظه ای هم به فرهنگ منحط و عامه پسند خود ساخته و ملهم از ایدئولوژی حاکم بر مملکت بیاندیشیم که چرا زن یارسانی که در دوران کهن دوشادوش مردان یارسانی بلندترین قله های دالاهوی همیشه استوار را فتح کردند،این چنین اندک اندک به نسلی فراموش شده تبدیل شده و آنجایگاه رفیع خود که شایسته آن است، از او سلب می شود؟
در میان جامعه یارسان امروزه نیز به قول شاعر نامدار شاملو “حرامزاده ترین نوع سانسور” بر روی زنان غالب کرده اند.سانسوری که بر روی وجودزنان جامعه یارسان اعمال می شود،یک بیماری اجتمائی وارداتی و منحط و بدور از هرنوع اخلاق انسانی است که مبنای ترویج نازلترین،مبتذل ترین،غیر انسانی ترین،بی شرمترین و همه صفات درندگی نرینه ای ضد زن شده است.
این فرهنگ که از قرون وسطی سرچشمه می گیرد و کسی به خود اجازه نمی دهد در برابر آن موضعی بگیرد،به وحشیانه ترین شیوه، حیات و بهار زندگی نسل بی صداو دفاع مردم یارسان یعنی دختران و زنان پاکدامن این مردم را به سیاهی کشانده، طوری که دختران و زنان یارسانی جرأت برون رفتن از خانه بدون همراهی پدر یا برادر را ندارند.
این اوباشان و قلدرهای خیابانی با شایعه پراکنی
ضد اخلاقی در میان مردم ساده لوح ،باعث مرگ و خودکشی دختران و زنان بیگناه یارسانی می شوند.
نظام اسلامی نیز با توجه به دیدگاه زن ستیزش برای این قربانیان خاموش هیچ تدبیری نیاندیشیده و حتی آنرا نیز تشویق می کند.
اوباشان محلی با این تحرکات زشت و غیر انسانی، مبنی بر داشتن روابط باصطلاح نامشروع با دختران و زنان محله خود که اغلب دروغ محض است، نامردترین تهمتها را نثار شیر زنان یارسانی می کنند.اینان با شایعه پراکنی و اکاذیب لمپنیستی به تخریب شخصیت زن یارسانی دست می زدند و حرمت و کرامت زن پاکدامن را لکه دار می کنند.نتیجه این رفتارهای فاسدالاخلاقانه به خود کشی و خود سوزی زنان و دختران منجر می شود.این پاسداران محلی که در تمام محلات یارسانی و حتی در اروپا نیز پیدا می شوند،باید اولا توسط مردم طرد شوند و دومابا استفاده از قانونجزائی خود جمهوری اسلامی به اتهام تشویش اذهان عمومی و تهمت ناروا و افترا به دیگران به دادگاهای رژیم تحویل داده شوند.
گرچه نباید از قضائیه نظام اسلامی توقع معجزه داشت آنهم در رابطه امور زنان.
در ابعاد اجتمائی درون یارسانی باید این منحط الفکران را با ذکر نام و نشان به همه معرفی کرد و انحطاط اخلاقی فرد مربوطه را نیز خاطر نشان کرد.
درست است که افرادی با چنین اخلاق مخرب و منحطی باید کمکهای روانپزشکی دریافت کنند،ولی حفظ نرمهای شناخته شده امری همگانی است و برخورد تصحیحی و اصلاح کننده با چنین افرادی،وظیفه هر فرد سالم است.اگر این افراد علیرغم برخورد اجتمائی ،مکررا به رفتار ناشایست خود ادامه دهند،باید آنان را به مثابه یک غده
لاعلاج پنداشت و از محیط سالم اجتمائی طرد کرد.خوب می دانم که دوستان کارشناس و روانشناسان بااین نظریه موافق نیستند.
در همین جوامع غربی و باصطلاح مدرن
نیز قوانینی وجود دارند که افرادی با این خصیصه فکری را در مراکزی به کار می گیرند که به تئوری برخورد با خود و آسیبهای آن آشنا شوند.اما بدلیل فقدان چنین تسهیلاتی در جامعه ما،به نظر من بهترین راه حل برخورد اجتمائی اصلاحی می باشد.
افول مرزهای حرمت اجتمائی در جوامع ایرانی بطور عام و جامعه یارسان بطور اخص یک معضل عظیم اجتمائی را بدنبال دارد و باید برای درمان آن چاره ای اندیشیده شود.زیرا استمرار این درجه از انحطاط اخلاق فردی لاجرم به زوایای دیگر جامعه سرایت کرده و عواقب ناگواری برای نسلهای آینده بدنبال خواهد داشت.
ممانعت از تاثیرات این فرهنگ منحط اخلاقی بر جامعه یارسان وظیفه هر یارسانی آزاده و شرافتمند است.
به امید روزی که نسل خاموش امروز،فاتح قله های برابری فردا باشد.
ناوخاص نظری