خبر حملات تروریستی دیروز در تهران واکنش های زیادی از طرف جناها ، سیاستمداران کشورهای موافق و مخالف با رژیم ایران داشت، از سوی دیگر اخبار ضد و نقیض منتشر شده از سوی رسانه های حکومتی به این تعبیر و تفسیر های گوناگون دامن بیشتری زد. با توجه به حملات و سابقه داعش این اتفاقات بسیار بعید به نظر میرسد که از سوی داعش انجام گرفته باشد چون تمامی انتحاریهای داعش در اماکن شلوغ و پرجمعیت صورت میگیرد و این در حالی است که دو انفجار دیروز یکی در سمت متروکه و پارکینگ مانند مقبره خمینی و دیگر بعد از دو ساعت از شروع عملیات در طبقه چهارم مجلس روی داد که اون طبقه به کل خالی شده بود و شاهدان در صحنه اعلام داشتند که مهاجمین به کمر به پایین شلیک میکردند و این با حملات داعش مطابقت ندارد.
اما چرا داعش مسولیت این حمله را به عهده گرفت؟
با توجه به پرونده سیاه و ترسناک داعش به این نتیجه میرسیم که داعش برای نشان دادن یه چهره خشن و بی رحم که قدرت نفوذ پذیری خود را به کشورهای مخالفش نشان دهد ، هر گلوله ای در هر جا شلیک شود مسولیتش را بر عهده میگرد تا رعب و وحشتی از نام داعش و فعالیت داعش را در دل همگان ایجاد کند. اما اتفاقات دیروز بیشتر به نظر میرسید به خاطر بستن آن شکافی که در جریان گرم کردن تنور انتخابات به وجود آمده بود، این جنایات را که ترقه بازی نامیدند !!صورت دادند تا شکاف به وجود آمده بین دو قطب نمایش انتخابات بسته شود و همه خودیهای نظام، در یک مسیر و آن مسیری که رهبری معین کرده و سپاه و دیگر مراکز قدرت و ثروت به دنبال آن هستند.
دکتر جوزف گوبلز وزیر تبلیغات حکومت نازی که سهم زیادی در قدرت گرفتن هیتلر داشت میگفت: وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود و وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردمش – از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایششان – را تامین کند، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه میشود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش میرود.
در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ منحرف کند… باید وارد یک جنگ شود. حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی، دشمنان داخلی. اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی… باید دائما از توطئهها گفت، از نقشههایی که دشمنان برای ما میکشند… باید از هر فرصتی و هر حادثهای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. باید دائما درگیر بود؛ درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند، علیه سازمانهای جهانی… باید بحران ساخت. رمز موفقیت و ماندگاری حکومتهای ضعیف در وضعیت جنگی و بحرانهاست.
در جنگها و بحرانها است که مردم بدبختیهای مالی و شغلی و شخصی و معیشتیشان را فراموش میکنند و با حکومت همدل میشوند و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدان داخلی است. کشور که آرام شود، مردم طلبکار حکومت میشوند. باید کشور را دائما در حالت جنگی نگه داشت. باید کاری کرد که مردم وقتی به هم می رسند، دائما از جنگ و از دشمن بگویند.
بسیاری شواهد و قرائن و سوالات مختلف وجود دارد که ساختگی بودن حوادث امروز را توجیه میکند؛ کسانی که با پرداخت پول به خانواده افغانهای بیبضاعت از جوانان آنها به عنوان گوشتِ دم توپِ اسد استفاده میکنند؛ توان این را هم دارند تا با همان روش، یک نمایشِ تروریستی که منجر به کشته شدن شهروندان عادی و بیگناه میشود به راه بیندازند. باید منتظر ماند و دید پشتِ پرده این نمایش چه هدفی خوابیده و این به زمانِ زیادی نیاز ندارد. چون برادران تبحّر خاصی در کشیدنقشههای بچهگانه و همچنین لو دادنِ خود دارند.
سابقهی این رژیم در ارتکاب جنایت و انداختن مسئولیت آن به دوش دیگران به پیش از تشکیل جمهوری اسلامی بر میگرده…. به خاطر داریم که چگونه در بحبوحه اعتراض مردم به شاهنشاهی حادثه «سینما رکس» اتفاق افتاد که در اون حادثه صدها انسان بیگناه به خاطر تحریک احساسات مردم و کشاندن آنان به سمت انقلاب ، در آتش سوزانده و به خاکستر تبدیل کردند تا مسئولیت آن را به دوش حکومت پهلوی بیاندازند و به زعم خودشان آتش «انقلاب» را شعله ور کنند.
همچنین ما شاهد بودیم که سید حسین موسوی تبریزی «اصلاح طلب» چگونه خیمه شببازی دادگاه سینما رکس آبادان را اداره کرد تا رد پای عاملان و آمران آن جنایت به مرکز تصمیم گیری نرسد و کور شود
و خب بعد از روی کار آمدن هم ، این رژیم با دست بازتری این سیاست را به شکلهای گوناگون مورد استفاده قرار داده اند …..
برای نمونه در طول این سالها ما شاهد جنایات گوناگون دستگاه امنیتی و اطلاعاتی رژیم بودهایم که مسئولیت آن را به دوش مخالفان انداختهاند.
از جمله به خاطر داریم که:
چماقداریهای اول انقلاب که توسط حزب جمهوری اسلامی تجهیز و برای حمله به مردم و اجتماعات گروه ها سازماندهی میشد و لباس شخصی ها با پنجه بوکس و چاقو به سخنرانی ها و کتاب فروشی ها و دانشگاه ها حمله می کردند و میگفتند: مردم حمله کرده و مردم به این جاها حمله میکنند
انفجار حزب جمهوری اسلامی و کشته آشدن مهره اصلی اتصال انقلاب با آمریکا که پرونده آن حادثه به جای رفتن به دادگاه انقلاب و شناسایی عاملان و آمران آن ، به دادگستری برده شد تا در آنجا مختومه شود و گناهش همچنان به گردن مخالفان انداخته میشود. هر چند آنها بارها و بارها گفته اند که کار، کار ما نبوده
سال ۱۳۶۱ که با هدایت حزب توده، صحنهآرایی کودتای نوژه را توسط قطب زاده سازماندهی کردند و سپس به کشف آن نائل آمدند !!!! و با ترفندی قطبزاده را در حالیکه در حسینه اوین گریه میکرد و به دست و دامن لاجوردی افتاده بود ، به اعتراف واداشتند و نه تنها او را شبی که قرار بود عفو شود اعدام کردند بلکه با این ترفند زیر اب ا آیتالله شریعتمداری را با میلیونها مقلد و هواخواه زدند و از صحنه خارج کردند.
در «ظهر عاشورا»، که با سی خرداد ۱۳۷۳ مصادف شده بود، برای سرپوش گذاشتن بر کودتایی که از طریق مجلس در دست حزب تازه تاسیس جمهوری اسلامی انجام داده بودند در حرم «امام رضا»، «مقدس» ترین مکان شیعه در ایران، بمبگذاری کردند و دهها تن را به شکلی فجیع به قتل رساند و صدها تن را زخمی کرد تا مسئولیت آن را به دوش مجاهدین بیاندازند. از آقایان خامنهای گرفته تا رفسنجانی و ولایتی و وزرای اطلاعات و کشور و … همگی به میدان آمدند و مجاهدین را مسئول این عملیات جنایتکارانه معرفی کردند. در حالیکه بعد معلوم شد کار باند سعید امامی بوده …..
باز در سال ۱۳۷۳ عوامل وزارت اطلاعات در مسجد سنیها در سیستان و بلوچستان بمب منفجر کردند تا با یه تیر، دو نشان زده باشند و ضمن ترساندن سنی ها ، باز برای رد گم کردن ، آن را به مجاهدین نسبت دادند.
در سال ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳ کشیشهای مسیحی، هایک هوسپیان، مهدی دیباج و طاطائوس میکائیلیان را بیرحمانه به قتل رساندند و مسئولیت آنها را به دوش مجاهدین انداختن …
در سال ۱۳۷۶ داریوش و پروانه فروهر و چند نفر دیگر را به صورت وحشتناک به قتل رساندند تا با ایجاد جو وحشت و ترس، جلوی اصلاحات خاتمی را بگیرند که گرفتند ، و باز گناهش را انداختن گردن دشمن انقلاب انداختند.
ووووو…
گرد آورنده: سیروس سنجابی سوئد
6/8/2017