یارسان ـدیا
٢٣/٦/٢٠١٩
بهزاد زمانی:
به نام یار
در این که جامعه کنونی ایران دچار بیماری است بر کسی پوشیده نیست .
در اقتصاد به ورشکستگی رسیده ایم .
در مقوله فرهنگ، دروغ و تزویر و ریا در تمام جوانب جامعه تنیده شده .
در مسایل اجتماعی بیش از هر زمان دیگری حقوق تمام اقلیت های قومی و مذهبی پایمال گشته .
و در امور دینی و مذهبی یک استبداد سهمگین شیعی بر پهنای ایران کشیده شده که دیگر هیچ مذهب دیگری را یارای عرض اندام نیست و چنان خفقان اعثنی عشری ایجاد کرده اند که حتی دگرگروه های انشعابی شیعی نیز قدرت ابراز وجود ندارند.
طبیعی است در چنین جامعه ای یارسانیان هم از این بیماری مسری در امان نباشند از آنجا که یارسانیان میراث دار تمدن بزرگ یاری هستند تاسف ما را صد چندان می کند در ابتلا این جامعه به تزویر و دروغ ریا و مصلحت اندیشی که جملگی خنجری است بر قلب راستی رکن دوم آیین یاری.
قبل تر ها هم حقیقت و راستی به خطر افتاده بودو توسط ناهلان به اسارت گرفته شده بود زمانی که خلفای عباسی جوانی را در سی وسه سالگی شمع آجین کردند تا حقیقت از پرده برون نیاید و چهره کریه دروغ و تزویر شان رسوا نگردد غافل از آن که
*آزادی را به انسان بسته اند چنان که حرارت را به آتش*
عین القضات همدانی
و اینگونه عین القضات همدانی فریاد زد که جان ارزش آن را ندارد که چندی برای مصلحت به جیوه دنیوی اغشته گردد و خورشید حقیقت را در پرده دروغ و تزویر به اسارت گیرد.
بعد ها منصور را هم بر سر دار کردن او نیز حقیقت را هویدا می کرد حاکمان زور و زر همواره بر جهل مردم سوار بوده اند و سواری ها گرفته انداز آن روست که اگرکسی حقیقت را جار زند منهورالدم است.
در ده شیخان نیز سلطان حقیقت از غضب قوم چیچک در امان نماند زیرا که درک حقیقت بر این قوم ثقیل می آمد.
سلطان سحاک پس از غلبه بر چیچکیان اینبار حقیقت را بر چهار رکن مستحکم استوار کرد چهار رکن «پاکی،راستی،نیستی،ردا»تا دیگر کسی را یارای به بند کشیدن حقیقت نباشد و چنان است که این ارکان تحت هیچ شرایطی تعدیل و تفسیر پذیر نیست که دارای یک مفهوم ذاتیست .وقتی می گوییم جامعه دچار بیماری است بصدق معتقدیم که پاکی و راستی و نیستی وردا در گفتار و رفتار و روح جامعه نیست.چرا که جامعه را چنان به گروگان گرفته اند کسی را نای برخاستن و گلویی برای فریاد نیست انچنان عرصه را تنگ نموده اند که به جد می توان گفت اینان روی قاجار را سفید کرده اند اگر او تیمور بانیارانی را به دار آویخت اینان بانیارانی ها را به مسلخ می فرستند هر چند صدای اعتراض و فریاد های آزادی خواهانه ی تیمور توسط هفتوانه ای ها حمایت نشد ولی چه بسا سکوت آنها مبین خیلی از شبهات شد!
تا تیمور بانیارانی به حکم دار جا پای منصور گذارد که قبل از آن قاضی همدانی بر سر دار نماز آزادی را خوانده بودو چنین است که امروزه جامعه یاری به شدت وام دار تیمور است
در حوادث سال نود و چهار شمسی سه تن از بانیارانی ها این بار نه به حکم که به اختیار نه بر سر دار که در مسلخ آتش جانفشانی کردند تا حقیقت اسیر تزویر و ریا و مصلحت نگردد همان مصلحتی که دامن سران جامعه یاری را گرفته تا سکوت نمایند و دم نزنند اما تا کی ؟
بهزاد زمانی
2019.06.20
[wpforms id=”4110″]بازدیدها: 187