یارسان مدیا
23.01.2021
نویسندە: پیمان پدرود
(نوشته ایی به بهانه ی هتک حرمت اخیر به شهروند یارسانی جواد احمدی)
آیین یاری یک آیین کاملاً مستقل با متون دینی مختص به خود بوده و جهان بینی و نگرش آن به انسان و خلقت بسیار متفاوت از ادیان ابراهیمی میباشد. از آنجایی که این آیین در جغرافیایی تحت حاکمیت مسلمانان بوده است از همان بدو آشکار شدن پیروانش همواره مورد ظلم و ستم توسط حکام و روحانیون دینی قرار گرفتهاند و در مقاطعی از تاریخ برای فرار از این ظلم و ستم و تبعیضات سعی بر پنهان و مخفی کردن دین خود داشتهاند و در بسیاری اوقات مجبور بودهاند خود را با هویت اسلامی معرفی نمایند.
در تاریخ معاصر نیز چه در دوره پهلوی و چه این رژیم آیین یاری به عنوان یک دین مستقل در قانون اساسی درنظر گرفته نشده و با توجه به ماهیت مذهبی رژیم اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه و ملا های شیعی بیش از پیش عرصه بر پیروان آئین یاری تنگ شده است. در رژیم اسلامی نه تنها مردم یارسان دارای جایگاه و حقوق شهروندی در قانون اساسی نیستند بلکه با فتوای مراجع دینی امنیت جانی و مالی شان نیز از بین رفته است. اکثر مراجع تقلید از جمله خامنه ایی، بهجت، صافی گلپایگانی، سیستانی و …پیروان واقعی آئین یاری را کافر و نجس یا ضاله میپندارند. و احکام اسلامی مربوطه نیز بر همگان محرز میباشد. البته بدلیل مصالح سیاسی و حکومتی، رژیم این عداوت و احکام شرعی را بگونه ایی مدیریت کرده که ضمن اعمال فشار و محدودیت های فراوان زمام امور نیز در مناطق یارسانی نشین از کنترل خارج نشود.
در طی این ۴۲ سال حکومت اسلامی، برخی از بزرگان خاندانها در راستای تامین اهداف رژیم و همچنین منافع شخصی، یارسان را به غلط و هدفمند جزئی از شیعه معرفی کرده اند و انجام تمام و یا بخشی از فرائض دینی مسلمانان را بر مریدان خود مکلف نموده اند و باعث سردرگمی خیل عظیمی از جوانان و فراهم نمودن زمینه های آسیمیلاسیون شده اند.
در طی این سالها در تمامی اتفاقات مربوط به جامعه یارسان، اتاق فکر رژیم همواره با استفاده از تعصبات اعتقادی و فقر اقتصادی و عدم آگاهی بخشی از مردم تحت ستم یارسان با بکار گیری ترفند هایی سعی در ایجاد تفرقه در این جامعه و بموجب آن فروکش نمودن اعتراضات داشته است.
اما ظلم و ستمهای وارده به این مردم غیور بعضا بگونه ایی بوده که کارد را به استخوان رسانده و شرایط و فضای حاکم را غیر قابل تحمل نموده است. بگونه ایی که در سال ۱۳۹۲ سه جوان یارسانی در کمتر از دوماه به واسطه ظلم و هتک حرمت به هم کیش شان که در حقیقت بی حرمتی به اعتقادات یارسانیان بوده اقدام به خودسوزی نمودند و با فدا نمودن جان عزیزشان انزجار خود را از حاکمیت به گوش و چشم همگان رسانیدند.
پس از این واقعه تحصن ها و جریانهای اعتراضی زیادی در حمایت از حقوق نادیده گرفته شده مردم یارسان و توهین های بعمل آمده بوجود آمد. بسیاری از فعالان مدنی جامعه یارسان در مناطق مختلف تلاشهای زیادی جهت پیگیری موضوع و احقاق حق جامعه یارسان نمودند.
اما رژیم با استفاده از مصلحت و یا منفعت اندیشی و محافظه کاری و سازشکاری عده ایی از بزرگان و از طرفی تعصب و اعتقادات سنتی بخشی دیگر از جامعه یارسان، فعالان مدنی و جریانهای اعتراضی بوجود آمده را عمدا و به نادرست مقابل سادات و بزرگان مورد احترام جامعه یارسان معرفی نمود ، لذا با ایجاد دو یا چند دستگی بین مردم باعث شد که مردم نتوانند منسجم و هماهنگ لب به اعتراض بگشایند و تمام فعالیتهای جریانات معترض و فعالان مدنی را تحت کنترل در آورند. و حتی با استفاده از نفوذ در برخی از بزرگان مورد وثوق باعث عدم اعتماد بسیاری از مردم یارسان به فعالان مدنی پیگیر و تلاشگر شدند و با تهمتهایی سعی در منزوی ساختن آنان داشتند. همانطور که در جلسات مهم با مسئولین مانع از حضور اکثر این افراد شدند. در جلسه با استاندار، در بین تمام نمایندگان جامعه یارسان صرفا یک نماینده در دیدار با استاندار به اصل مشکل مردم یارسان که همانا عدم جایگاه در قانون اساسی و به رسمیت شناخته نشدن میباشد اشاره کرد و در جلسه اصلی که تعداد زیادی از نمایندگلن جامعه یارسان با یونسی نماینده رئیسجمهور در امور اقلیتهای دینی برگزار کرده بودند شخص مورد اشاره اجازه سخنرانی نیافت. این ظلم اینبار نه از سوی حکومت بلکه از سوی خودی ها در آن جلسه اعمال شد. سایر افراد گلایه شان از مسئولین صرفا مشکل در داشتن سبیل یا گزینش عقیدتی در استخدام و بازسازی اماکن مقدس و چنین مسائلی بود که صد البته مسائل مهمی بوده و باز جای شکرش باقیست، چون عده زیادی فرصت طلب و چاپلوس در جلسه صرفا به تعریف و تمجید از نظام اسلامی و مدح حضرت علی و امام حسین پرداختند و وفاداری جامعه یارسان را به رژیم با شرکت در جنگ ایران و عراق یادآور شدند و بسیاری مسائل دیگر که از حوصله این نوشتار خارج است. غرض از یادآوری گذشته صرفا آنست که بدانیم از ماست که بر ماست.
در پی این نشستها در ظاهر دلجوئی های مصلحت آمیزی توسط مسئولین از مردم یارسان انجام شد و بخشنامه هایی جهت احترام به عقاید مردم یارسان از جمله سربازان در محل خدمت و زندانیان در زندانها صادر گردید که در ظاهر یک گام به پیش بود اما در عمل وعده هایی پوشالین بیش نبود. زیرا که قانون اساسی جمهوری اسلامی دست مسئولین و مجریان قانون را برای هرگونه ظلم و بیعدالتی و جنایتی باز گذاشته است.
در مهر ماه سال ۹۶ کمپینی به اسم« نه به مرگ شهری» توسط جامعه دراویش گنابادی در حمایت تعدادی درویش تبعیدی و زندانی به راه افتاد که جهت قدرتمند شدن از تمام جریانات و فعالان جوامع تحت ستم دیگر ایران در خواست حمابت و مشارکت کردند که در کوتاه ترین زمان ممکن بیست هزار امضا جمع شد و همزمان با پیگیریهای عملی و اتحاد باعث شد که مشکل برخی از دراویش مورد نظرشان پس از مدتی کوتاه رفع شود. در اوایل دی ماه و همزمان با خیزش سراسری مردم ایران رژیم اسلامی اقدام به دستگیری بسیاری از فعالان سیاسی شناخته شده به منظور کنترل نا آرامی ها نمود. در این اثنا چهارتن از دراویش فعال مدنی بازداشت شدند و جمع کثیری از دراویش در مقابل زندان اوین متحصن شدند و علیرغم تهدید و درگیری و ضرب و شتم از خواست خودشان که آزادی دوستانشان بود کوتاه نیامدند و پس از ده روز همگی آزاد شدند. و پس از آن انسجام و اتحاد آنها را در حوادث گلستان هفتم پاسداران در ماه بهمن و اسفند علیرغم سرکوب و زندان و کشتار به خوبی به یاد داریم.
در خودسوزی های خرداد ۹۲ هم تعداد بسیار زیادی از مردم یارسان از تمام نقاط کشور در همان روز های اول و در مراسم تدفین و پس از آن در مقابل استانداری کرمانشاه جمع شدند و ضمن اعتراض به وضعیت موجود خواستار محاکمه مسببین هتک حرمت به آن جوان یارسانی محبوس در زندان شدند. اما چرا با وعده وعیدهایی توخالی بسرعت اعتراضات فروکش یافت و صرفا محدود به سخنرانی هایی گلایه آمیز در مراسم بزرگداشت جان فدایان آنهم توسط عده ایی معدود از فعالان مدنی شد. و تحصن خودجوش مقابل مجلس شورای اسلامی چرا به آن راحتی و قبل از جمع شدن در محل مورد نظر مختل شد. آیا دلیل اصلی این امر عدم انسجام و اتحاد جامعه یارسان نبود؟ و همانطور که در قبل هم اشاره کردم سنگ اندازبها و تهمتهای برنامه ریزی شده عده ایی که اتفاقا در جامعه یارسان شناخته شده بودند و خود را نماینده بزرگان معرفی میکردند باعث و بانی عقیم شدن بسیاری از فعالیتهای مدنی در آن زمان شدند و فعالان مدنی جامعه یارسان را به غلط مخالف خاندانها و بزرگان دینی سرشناس معرفی نمودند و با سو استفاده از اعتقادات و تعصب جامعه یارسان فعالان مدنی را از بطن اعتراضات به حاشیه راندند.
در روزهای اخیر نیز یک بی حرمتی دیگر به یک شخص یارسان به نام جواد احمدی رسانه ایی شد . اینبار البته با غیرت و همت جامعه یارسان خصوصا فعالان مدنی و دینی کمپینی در حمایت از نامبرده در فضای مجازی به راه افتاد که در مدت کوتاهی عده زیادی بیانیه مربوطه را امضا کردند که این افزایش همدلی خود جای خوشحالی دارد . هرچند در ظاهر حکومت وعده برخورد با قاضی خاطی را اعلام کرد اما با تجربه از گذشته این هتک حرمت نه بار اول بوده و نه بار آخر خواهد بود، ضمن آنکه در حال حاضر هم مسئله هتک حرمت به یک جامعه چند میلیونی با یک توبیخ و تذکر ساده از جانب دولت فیصله یافت.
بنا به عقیده ما مردم یارسان، دین یاری یک دین اخلاق مدار و صلح طلب است و به هیچ عنوان دینی سیاسی و حکومتی نبوده است. و از طرفی با استناد به متون دینی به صراحت گفته شده که به انسان عقل و خرد داده شده و با بکارکیری آن انسان میتواند راه درست را پیدا کند و پیش برود.
رهبر یارسان هم از آنجائیکه رهبر دینی مردم میباشد با استناد به آموزه های متون دینی یاری معمولا از ورود به مسائل سیاسی پرهیز نموده و در برهه های حساس مردم یارسان را به آرامش و عدم درگیری و خشونت دعوت میکند. همانطور که در بیانیه اخیرش نیز جامعه یارسان را به آرامش دعوت کرد ، و غیر از این نیز انتظار نمیرفت. زیرا که اصل دین ما جدا از حکومت و سیاست است و ایشان یک شخصیت دینی مورد احترام جامعه یارسان میباشند. در غیر اینصورت تفاوت ما با حکومت اسلامی و رهبران دینی آن چیست که در تمام امور شخصی زندگی و سیاستهای کشور دخالت میکنند
اما تکلیف برخی از سادات و بزرگان دیگر کاملا مشخص است. بطوریکه این دسته به دلیل منافع شخصی خود و نه رهنمودهای دینی و مصالح جامعه یارسان، همواره در حال وصل نمودن دین یاری به اسلام و حکومت اسلامی هستند و به دروغ و به جهت چاپلوسی اعلام میکنند که ما در این حکومت هیچ مشکل قانونی نداریم و از حقوق برابر برخورداریم و بهتر است که آرامش خودمان را حفظ کنیم. این دسته صرفا برای خالی نبودن عریضه در زمان بروز چنین اتفاقاتی گلایه کوچکی از مسئولین دون پایه میکنند و فعالان مدنی جامعه یاری را به ناحق خود محور و مخالف مصالح و اهداف جامعه یارسان معرفی مینمایند.
خوشبختانه امروزه با رو شدن دست افراد معلوم الحال صاحب نفوذ در جامعه یاری که همواره در سخت ترین روزهای مردم زحمتکش یارسان آنها بر اسب مراد خود سوار بوده اند و همچنین تجارب تلخ گذشته از ظلمها و جنایات جمهوری اسلامی، قشر وسیعی از جوانان یارسان به بلوغ فکری و بینش سیاسی رسیده اند و راه رهایی خود را یافته اند. حکومت دیکتاتوری که قوانین اساسی خود را زیر پا گذاشته و براحتی مخالفین سیاسی خود را حتی با وجود مسلمان بودن از لب تیغ میگذراند، تصور کنید عملکردش در قبال ایدئولوژیهایی که طبق قانون و هم طبق شرع اسلام ، غیر رسمی ،کافر و نجس و یا منحرف پنداشته میشوند چگونه میتواند انسانی باشد؟مادامیکه جمهوری اسلامی بر مسند قدرت است این ظلمها و تبعیضات و جنایتها ادامه خواهد داشت و لذا تنها راه پیروزی و آزادی پیوستن بیش از پیش به جنبشهای اعتراضی سراسری و اتحاد با سایر اقوام و گروهها به منظور برقراری حکومتی مردمی و غیر دینی میباشد. وگرنه به رسمیت شناخته شدن هرچند یک قدم بزرگ به پیش بوده و ضروریست، اما راه علاج واقعی در گرو آزادی کل خلق ایران میباشد.
پیمان پدرود
[wpforms id=”4110″ title=”true”]