محیا زمانی
۱۵ ژانویه ۲۰۲۳
اعتراضات مردم در روزهای اخیر به طرز دردناکی در خیابانها و کوچهها شکل گرفته است. همهچیز از اعتراض به افزایش قیمت بنزین آغاز شد، اما هیچکدام از ما نمیتوانستیم پیشبینی کنیم که این حرکتها به چه جهنمی از خون و درد تبدیل خواهد شد. امروز، خیابانها پر از نامهایی هستند که هیچگاه در هیچ تاریخنگاری ثبت نخواهند شد. نامهایی که در پی اعتراض به ظلم و فساد جان خود را از دست دادهاند، نامهایی که در زندانها و بازداشتگاهها گم شدهاند، و نامهایی که هر روز در دل مادرانی و پدرانی رنج میبرند که حتی نمیدانند باید چه بگویند و کجا بروند.
آنهایی که کشته شدند، دیگر نمیتوانند این ظلمها را فریاد بزنند. آنها کسانی بودند که فقط خواستند حق خود را بگیرند؛ کسانی که در خیابانها ایستادند، کسانی که فریاد زدند «نه به فساد» و «نه به ظلم». آنها هیچچیز جز حقیقت نمیخواستند. اما به جای شنیده شدن، گلولهها به قلبهایشان نشست و به زندگیشان پایان داد. هیچ آمار رسمی از تعداد کشتهشدگان وجود ندارد، اما تصاویر و گزارشها نشان میدهند که هر روز، در هر گوشه از ایران، نامهای جدیدی به لیست قربانیان افزوده میشود.
در همین روزها، هزاران نفر زخمی شدند؛ برخی با گلولههای جنگی و برخی با ضربات شدید باتومها و تازیانهها. معترضان در حالتی از وحشت و اضطراب به بیمارستانها منتقل شدند، اما بسیاری از آنها به دلیل ترس از بازداشت و سرکوب، حاضر نشدند که به مراکز درمانی مراجعه کنند. وقتی زخمیشدگان از ترس از دست دادن جانشان به خانه برگشتند، در بسیاری از مواقع حتی توانایی درمان صحیح خود را نداشتند. آنها میدانستند که اگر به بیمارستان بروند، در کنار زخمهای جسمی، ممکن است گرفتار بازداشت و سرکوبهای بیشتری شوند.
اما شاید تلخترین قسمت این وقایع، سرنوشت کسانی باشد که در بازداشتها به سر میبرند. هزاران نفر، از جوانان تا بزرگسالان، بازداشت شدند و به مکانهایی برده شدند که هیچکس از وضعیت آنها خبر ندارد. خانوادهها به دنبال عزیزانشان میگردند، اما در پاسخ به آنها، تنها سکوت یا تهدید دریافت میکنند. این بازداشتها، اغلب بدون هیچ دلیلی و بدون هیچگونه محاکمهای انجام میشود. در این روزها، بسیاری از مردم فقط به این امید زندگی میکنند که عزیزانشان از دست نیروهای امنیتی جان سالم به در ببرند. ولی اگر حتی آنها زنده بمانند، آیا به محض آزادی، زندگی پیشینشان را خواهند داشت؟ آیا دوباره میتوانند آزادانه نفس بکشند یا همیشه با ترس و نگرانی از بازداشت و سرکوب زندگی خواهند کرد؟
و زنانی که در صف اول اعتراضات ایستادهاند؟ آنها نیز نه تنها در معرض گلوله و شلیک مستقیم قرار دارند، بلکه بسیاری از آنها به خاطر اعتراض به حجاب اجباری، به زندانها برده شدهاند. زنان، مادرانی که در خیابانها برای آزادی و حقوق خود ایستادهاند، اکنون در پشت میلههای زنداناند، در حالی که هیچکسی نمیداند آنها چگونه شکنجه شدهاند و چه بر سرشان آمده است. زنانی که برای اعلام اعتراض خود از خانواده و خانه خود دل کندند و به جرات به خیابان آمدند، اکنون شاید در چنگال سرکوب و بیرحمی حکومتی گرفتار شده باشند که به هیچچیز جز حفظ قدرت خود نمیاندیشد.
آیا باید در برابر این فاجعه سکوت کنیم؟ آیا نباید این قربانیان را به یاد بیاوریم؟ کسانی که هیچچیز جز زندگی عادی و حق آزادی نمیخواستند. در این روزهای سیاه، میلیونها نفر در ایران شاهد مرگ عزیزانشان بودند و نمیدانستند که این مرگها تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. اما چه بگوییم؟ وقتی که دولتها از قبول مسئولیت خود طفره میروند و از دادن جواب صادقانه به مردم اجتناب میکنند، آیا باید منتظر بمانیم تا زمان، حقیقت را آشکار کند؟
در همین لحظه، خانوادهها همچنان به دنبال عزیزانشان میگردند. مادرانی که نمیدانند باید با دلی شکسته و قلبی خونین، مرگ فرزندشان را باور کنند یا نه. آنها میخواهند بدانند فرزندشان زنده است یا نه، اما به جای اینکه به آنها جواب داده شود، تنها تهدید و سکوت در انتظارشان است. در خیابانها، هیچچیز جز خون و درد دیده نمیشود. شاید هیچکسی از مسئولان نخواهد که به یاد بیاورد این خونها چه بر سر جامعه آورده است.
امروز، ما نمیخواهیم از این قربانیان فراموششده سخن بگوییم، بلکه این صدای ماست که باید در همه جای دنیا شنیده شود. نه تنها در خیابانها که در زندانها، در مراکز بازداشت، در خانهها و در دل خانوادهها، صدای اعتراض به ظلم و بیعدالتی باید بلند باشد. این کسانی که جان باختند، فقط کشتهشدگان نیستند، آنها نماد همهی کسانی هستند که برای آزادی، عدالت و حقوق انسانی خود ایستادهاند.
بازدیدها: 360
Yarsanmedia Yarsan Democratic Organization Official Website