بررسی چگونگی تاثیر فقر، بیکاری و بازی سیاسی دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب بر اعتراضات مردمی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اما قبل از شروع بحث باید در ابتدا با کلید واژه های این مقاله آشنا شد.
فقر و تهیدستی یا تنگدستی به معنای وضعیتی است که فرد فاقدِ میزان معینی داراییهای مادی یا پول است.
فقرِ نسبی اشاره دارد به نداشتنِ سطحی معمول یا اجتماعاً پذیرفته از منابع یا درآمد در مقایسه با سایر افراد آن جامعه یا کشور. در اغلب زمانهای تاریخ، از آنجا که شیوههای سنتی تولید برای تأمین استانداردهای یک زندگی راحت برای همهٔ جمعیت کافی نبودند فقر غالباً اجتنابناپذیر در نظر آمده است.
بیکار در اقتصاد به فردی گفته میشود که در سن کار (15 تا 65 سال) و جویای کار باشد اما شغل یا منبع درآمدی پیدا نکند. کودکان و افراد مسن از آن جهت که قادر به انجام کار نیستند، جزو جمعیت فعال به حساب نمیآیند. زنان خانهدار و دانشجویان اگر جویای کار نباشند، و حتی کسانیکه با وجود منبع در آمد کافی مشغول به انجام کاری نیستند نیز، جزو جمعیت فعال شمرده نمیشوند.
تورم در علم اقتصاد اشاره به افزایش سطح عمومی تولید پول، در آمدهای پولی یا قیمت است. تورم عموماً به معنی افزایش غیرمتناسب سطح عمومی قیمت در نظر گرفته میشود. تورم، روند فزاینده و نامنظم افزایش قیمتها در اقتصاد است. هر چند بر پایه نظریههای گوناگون، تعریفهای متفاوتی از تورم ارائه میشود، اما، تمامی آنها به روند فزآینده و نامنظم افزایش در قیمتها اشاره دارند. مفهوم امروزی تورم، در سده نوزدهم میلادی رواج یافت. پیش از آن، مفهوم دیگری از تورم وجود داشت که جهت نشان دادن افزایش حجم اسکناسهای غیرقابل تبدیل به طلا به کار برده میشد.
جناح بنديهاى سياسى اصولگرا و اصلاح طلب در ايران مرزهاى مشخصى ندارد. گروههاى موسوم به چپ و راست هيچ كدام راهبردها و ديدگاههاى خود را از پيش و به طور شفّاف و تفصيلى در حوزههاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى ارائه نكردهاند. همچنين ضعف نهادهاى مدنى و احزاب سياسى در هر دو جناح به دليل فقدان سابقه ى تشكّلهاى سياسى رسمى و سازمان يافته در ايران مشهود است. تشكّلها غالبا با توجه به زمان خاص ايجاد میگردند؛ و مواضع نيز بر حسب موقعيّت و بسته به فضا و شرايط مستحدث تغيير میكند. لذا اغلب میتوان ترديد و تردّد و نوسان گروهها و افراد سياسى را بين چپ و راست كاملاً مشاهده كرد. از آن جا كه بسيارى از انديشهها و مواضعِ گروهها به طور موقّت و انفعالى طرح ريزى مىشوند نمیتوان به تداوم مواضع سياسى اطمينان داشت.
اما بیایید ببینیم وضعیت فقر و تناسب آن با ثروت ملی و ذخایر طبیعی کشور ایران چگونه است؟
وضعیت فقر در کشور بسیار نامناسب است به گونه ای که 12 میلیون تن، زیر خط فقر مطلق قرار دارند و 25 تا 30 میلیون تن، زیر خط نسبی فقر بسر می برند. شیب شتابی که فقر و فقرزدایی در کشور گرفته است، بسیار تند است چرا که ظرف هفت، هشت سال گذشته این شیب به سرعت پیش رفته است.
ایران، بورکینافاسو نیست، کشوری است که منابع دارد. چهارمین ذخائر نفتی دنیا را داریم یعنی 3 / 9 درصد ذخائر نفتی در اختیار ماست؛ در دنیا در قبال هر بشکه نفت که استخراج می شود ، هشت بشکه نفت معامله می شود اگر 100 میلیارد دلار نفت بفروشیم یعنی 800 میلیارد دلار می توانیم بازار داشته باشیم حالا در قبال هر بشکه نفت همان یک بشکه را برداشت می کنیم. اولین دارنده ذخائر گاز دنیا هستیم 2 / 18 درصد ذخائر گاز دنیا در اختیار ایران است. رتبه اول را در زعفران ،پسته، خاویار، زرشک و انار در دنیا داریم؛ 5 / 8 میلیارد دلار بازار زعفران دنیاست که 95 درصد زعفران دنیا مال ایران است در حالی که تنها 400 میلیون دلار از آن استفاده می کنیم. مرکز زعفران در خراسان شمالی و جنوبی است و مرکز پسته در کرمان است الان وضعیت اشتغال در این استان ها چگونه است؟ چهارمین رتبه را در معادن داریم؛ 200 میلیون دلار از معادن درآمد خارجی کسب می کنیم. از سوی دیگر می رویم در قائنات خراسان شمالی ، فولاد ایجاد می کنیم، در حالی که قیمت هر لیتر آب برای فولاد در آن منطقه، قیمت سه لیتر بنزین است. از سوی دیگر دو هزار و 700 کیلومتر به دریای بین المللی دسترسی داریم هر کشوری که 200 کیلومتر مرز دریایی داشته باشد200 میلیون نفر باید آن را اداره کند؛ در حالی که تمام شهرهای آباد دنیا در کنار دریاست اما فقیرترین و بیچاره ترین شهرهای ما در کنار دریا قرار دارند مردم را از کنار دریا بردیم در کویر و به آنها می گوییم، کشاورزی کنید.
علت اصلی بیکاری جوانان ایران چیست؟ این پرسشی است که بیش از دو دهه است نظرات و دیدگاههای متفاوتی در خصوص آن ارائه میشود اما با گذشت سالها هنوز در رفع آن موفقیتی حاصل نشده و عوامل موثر بر کاهش آن نیز در مرحله اجرا با نواقص و ضعفهای فراوان رو به رو شده است.
کارشناسان اقتصادی معتقدند علل بیکاری جوانان در جامعه امروز به عوامل مختلفی بستگی دارد که نوسانات اقتصادی، عدم توزیع مناسب درآمد و امکانات، عدم جذب نیروی کار در مراکز تولیدی و صنعتی، عدم تناسب بین آهنگ رشد جمعیت و فرصتهای شغلی، ضعف قوانین و مقررات، اتخاذ برخی سیاستهای غلط و فقدان آموزشهای متناسب با نیاز بازار کار از شاخصترین عوامل به شمار میرود.
به گفته کارشناسان، پذیرش بیش از حد دانشجو بدون در نظر گرفتن بازار کار رشتههای تحصیلی و عدم تناسب آموزشها با نیاز بازار کار نیز مقدمه دیگری بر گسترش بیکاری جوانان بوده است. متاسفانه در سالهای گذشته فرهنگ مدرکگرایی جای خود را به فرهنگ کار و مهارتآموزی داده است و امروز از 4.5 میلیون دانشجوی در حال ورود به بازار کار 66 درصد در حوزه کارشناسی هستند که از این تعداد 1.5 میلیون دانشجو در 21 رشته گرایش متمرکز شدهاند بر این اساس باید روی نسل جوان و نوجوان کشور سرمایهگذاری شود که متاسفانه این اتفاق تاکنون رخ نداده است. بیکاری جوانان جویای کار و فارغالتحصیلان دانشگاهی به یک چالش اساسی در کشور تبدیل شده است. در چند سال گذشته یکی از آفتهای اقتصاد ایران، افزایش “میل به پشت میزنشینی و داشتن شغلهای دولتی” بوده است اما علیرغم بالا بودن تقاضا برای شغلهای دولتی، دولت اعلام میکند که قادر به استخدام نیروی جدید نیست و حجم نیروی انسانی در دستگاهها و سازمانهای دولتی بیش از حد سنگین شده است. فارغ از این مساله “نوسانات اقتصادی و تحریمهای خارجی” نیز در چند سال گذشته بسیاری از واحدهای تولیدی و بنگاههای اقتصادی را از پای در آورده و تا مرحله تعطیلی کشانده است، در این بین تعدیل نیروهای کار به دلیل شرایط رکود و نقدینگی و افزایش هزینههای تولید به افزایش بیکاری و جمعیت بیکار جوان کشور افزوده است.
از دیگر مشکلات اشتغال و بیکاری مردم ایران “نظام پرداخت حقوق و دستمزد” در کشور می باشد چرا که در حالی که پرداخت دستمزد نیروی کار در بسیاری از کشورها از جمله همسایگان ما به دلار است در ایران حقوق و دستمزدها به ریال پرداخت میشود در حقیقت کارگر ایرانی به ریال حقوق میگیرد اما به دلار خرج میکند و همین مساله یکی از تناقضات و چالشهای اصلی بازار کار کشور به شمار میرود.
اما در اینجا قصد آن داریم که تشریح کنیم که چگونه فقر و تهی دستی مردم به اعتراضات خیابانی و در نهایت به انقلاب سیاسی اجتماعی منجر خواهد شد. سیاستهای رژیم ایران را می توان “تحمیل فقر و گرسنگی بر جامعه” ناامید و تحولات روزهای اخیر را “انقلاب گرسنگان” عنوان نمود. سیستم مدیریتی ایران چه در دورههای محافظهکاران و چه در دورههای اصلاحطلبان در چهل سال گذشته جامعه را سرکوب نموده و تظاهرات روزهای اخیر انفجار چهل سال صبر و مدارا است.” درواقع “این رژیم نه قابل اصلاح و نه قابل تحول است”.
جمهوری اسلامی چهل سال مداوم جامعه را سرکوب کرده است. رژیم ایران از آغاز سرکوب جامعه را در رأس وظایف خود قرار داده است و برای جلوگیری از تغییر و تحول در ایران سعی در تداوم وضعیت در خاورمیانه نموده است. نه تنها بر کردها که تحت تأثیر مبارزه دیگر بخشهای کردستان بودهاند که دیگر خلقهای ساکن در ایران را هم با تمام توان سرکوب نموده است. درخصوص اشاره به نقش اپوزیسیون هم می توان گفت: رژیم ایران چیزی را تحت عنوان نیروی اپوزیسیون برای ایرانیها نگذاشته و از سبزها تا سوسیالیستها، دمکراتها و اصلاحطلبان حکومتی را یا وادار به ترک کشور نموده و یا به کنج زندانها انداخته است.
تحولات سالهای اخیر و تغییر رژیمهای مرتجع در خاورمیانه، از تعمیق بحرانها از سوی ایران است که این خود به وضعیت اقتصادی ساکنان دامن زده است. درواقع ثروتها نه برای آبادانی بلکه برای ویرانی بیشتر خاورمیانه مورد استفاده قرار گرفت. رژیم جمهوری اسلامی ایران از انقلاب 1357 ثروتهای مادی را نه برای رفاه جوامع ایران بلکه برای گسترش ایدئولوژی مخرب خود و سرکوب آزادی و دمکراسی و حقوق بشر مورد استفاده قرار داده و هر گونه مطالبه آزادیخواهی را هم با عناوینی همچون “بازی نیرویهای بیگانه” و ” فتنه” مورد سرکوب قرار داده است.
محافظهکاران و اصلاحطلبان، جامعه را به بازی گرفتهاند. در این خصوص باید اذعان داشت که بحرانهای داخلی رژیم و فرصت اصلاح امور از سوی گروههای اصلاحطلب با انتخاب حسن روحانی هم جای بحث دارد. چراکه حسن روحانی آرای مردم را دو دستی به سپاه واگذار کرد. حسن روحانی از میان زنان که 55 درصد کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند یک وزیر زن را هم به کابینه خود راه نداده است و همچنین خلقهای کُرد، آذری، بلوچی، عرب و … را که بیشتر از نیمی از جمعیت ایران را شامل میشوند از کابینه خود محروم نموده است.
درواقع می توان گفت که سیاستهای اصلاحطلبان، چیزی جز وابسته نمودن خلق به سیستم و سرگرم کردن به بازی دمکراسی از سوی رژیم ولایت فقیه نیست. در اصل می توان اینگونه نتیجه گرفت که دو دوره مدیریت اصلاحطلبان و محافظهکاران و سیاستهای این دو فریب جامعه و سرکوب بوده است.
جامعه از رژیم حاکم گذار کرده است که نشانه هایی از جدایی مردم از نظام حاکمه و گذر کردن جامعه از نظام جمهوری اسلامی در پاره پاره از زمانها را برمی شماریم که اکثرا متعلق به چند وقت گذشته کشور می باشد.
جایگاه تاریخی مشهد همچون مرکز ملیگرایی فارس و اعتراضهای روزهای اخیر در شهر قم قابل بررسی است. از سوی دیگر می توان گشترش اعتراضها به شهرهای بزرگی مرکز ایران و اصفهان مورد بررسی قرار داد و آنرا نشانه دست رد جامعه به اقتدار رژیم حاکم بر ایران نامید. گفته میشد که جمهوری اسلامی توان اداره جامعه را بیش از سی- چهل سال ندارد و جامعه هم دیگر ادامه چنین رژیمی را برنمیتابد.
غصب کمکهای مردمی به زلزلهزدگان کرماشان از سوی سپاه پاسداران و افزایش تعداد خودکشیها در کرماشان و گسترش هر چه بیشتر فقر را برنامهی مدون رژیم ایران علیه خلق کُرد دانست. شعار معترضان کرمانشاهی مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر دیکتاتور شعار درخوری است که نسبت به رژیمی گفته می شود که علیرغم دارا بودن سرزمینی با ثروتهای فراوان و منابعی غنی، جامعه را به سوی مرگ سوق داده است.
می توان گفت که اعتراضات با شعارهای اقتصادی نشانه تلاش رژیم برای تنبیه جامعه از سوی رژیم با توسل به سیاست اشاعه فقر و گرسنگی است. رژیم جمهوری اسلامی تمامی عرصهها را بر جامعه تنگ نموده و هر روز بر جامعه قتلعام دیگری را تحمیل مینماید. بر این اساس ریشه تمام مسائل و بحرانهای موجود در ایران مسائل سیاسی است.
قیامهای مردمی سالهای ١٣٧٧و ١٣٨٨ و خصوصا مرحله تازه قیامها در ایران دارای ویژگیهای متمایزی همچون “گستردگی نیروهای اجتماعی”، “گستردگی عرصه جغرافیایی” و “دمکراتیک بودن” می باشد و میتوان آن را “انقلاب گرسنگان” نامید.
شعارهای شرکت کنندگان همچون “مرگ بر جمهوری اسلامی”، “مرگ بر روحانی”، “مرگ بر حزبالله” و “مرگ بر دیکتاتور” نشانه آشکار گذار خلق از جمهوری اسلامی است و نقش انقلابی جوانان، زنان، کارگران و آحاد جامعه در پیشبرد قیام غیر قابل انکار است.
در پایان ضمن یادآوری باید اذعان کرد شعار “نترسین نترسین ما همه با هم هستیم” فریاد اتحاد و همبستگی میان نیروهای دمکراتیک و تحولخواه می باشد که بایستی با آغوش باز در سرتاسر ایران مورد استقبال قرار گیرد.
چرا می گوییم جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی و سقوط است؟
باید گفت حکومت آخوندها با سنجش همه شاخصها امکان بقای خود را ندارد. کافی است نگاهی به شرایط این نظام در این برهه زمانی بیندازیم تا به این واقعیت پی ببریم.
وجود لشکر و خیلی عظیم جوانان بیکار در داخل کشور.
با توجه به 20000000 میلیون مالباخته در سراسر کشور که هرگز حاکمیت توانایی جلب رضایت آنها را ندارد.
وجود تورم و گرانی سرسام آورکه هربار ب رشد تصاعدی، چون جرقه ای بر باروت خشم عکل می کند.
با توجه به میلیون ها بازنشسته کارگر و فرهنگی با حقوقهای عقب افتاده.
با لحاظ بحران شوکه کننده چون آلودگی هوا، خشک شدن دریاچه ها و رودخانه ها آسیبهای زیست محیطی که ریشه در فساد حکومتی دارد.
با توجه به جنگ قدرت اوج گیرنده در بالاترین نقطه نظام که شکاف عمیق و غیرقابل ترمیمی را در راس حاکمیت بین جناح های مختلف ایجاد کرده است.
با توجه به شکست طلسم و تابوی مرگ بر خامنه ای که توسط تمام اقشار جامعه تکرار می شود.
با توجه به پایان یافتن دوران مماشات و امداد رسانی اوباما به آخوندها و روی کار آمدن ترامپ که با این رژیم تضاد منافع دارد.
با توجه به برانگیخته شدن تمامی خاورمیانه و کشورهای عربی علیه دخالتهای جمهوری اسلامی در منطقه.
با توجه به خوردن جام زهر اتمی که خامنه ای را بسیار ضعیف کرده و برجام های بعدی را در در پیش رو دارد.
با توجه به بیماری خامنه ای و بحران جانشینی او منجر به تشدید درگیری هادر راس حاکمیت خواهد شد.
با توجه به تحریم های شدید علیه سپاه که او را در سرکوب محدود و وادار به برخی ملاحظات کرده است.
با توجه به ریزش برخی نیروهای سرکوب از جمله بسیج، سپاه و ارتش و نیروی انتظامیو ناراضی بودن انها ار حاکمیت.
با توجه به ناتوانی رژیم آخوندی در ایجاد سانسور مطلق به دلیل گسترش فضای مجازی و ارتباطات و اطلاع رسانی گسترده.
با توجه به اینکه رژیم آخوندی برای هیچ یک از بحرانهای ذکر شده هیچ راه حلی در چارچوب این نظام متصور نیست و درنتیجه باید گفت این رژیم در آستانه سقوط قرار دارد. جمهوری اسلامی برای رهایی از چالشهای کنونی و چالشهای پیش رو هیچ راه حلی ندارد.
پس در نتیجه قیام مردمی قریب الوقوع است و به زودی سرنگونی رژیم آخوندی را در برخواهد داشت.
پیام اژبر عضو کمیته کشوری سوئد
14/3/2018
Visits: 324