امیر سلیمی: خانوادەی سیاسی ایران، کە در بر گیرندەی احزاب اتنیکی و سراسری می شود، بدلیل تعریفها و خوانشهای مختلف متأثر از ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیکی خود، در مورد حق تعیین سرنوشت و اشکال مختلف آن ( استقلال،فدرال، کنفدرال، خودمختار یا خودمدیر وووو) تا کنون نتوانستەاند بر سر اصولی اساسی کە حقوق افراد و اجتماعات و گرەهای اتنیکی ، دینی و زبانی را تعریف و ضمانت می کند بە توافق عملی و نظری برسند. تمام فوکوس و تمرکز مبارزات سیاسی در این چند دهە بعد از انقلاب ٥٧ بیشتر بر روی تعریف مفاهیم و مقولات مسئلە حق تعیین سرنوشت، تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی بودە است. تمام تلاشها برای ایجاد تفاهم سیاسی و نقشە راە مبارزە مشترک بدلیل عدم داشتن دیدگاە و نظر مشترک در زمینەی موارد فوق بە جای نرسیدە است. جریانات سیاسی سراسری ( خود را ایرانی میدانند و سبقە فارس بودن خود را انکار می کنند. البتە چپهای جهان وطنی نیزاز این قاعدە مستثنی نیستند و استقرار حکومت شوراها در ایران یکپارچە عملی می دانند) مطالبات “نەتەوەهای” دیگر را در مورد حقوق اتنیکی را بخشی از توطئەای منطقەای و جهانی علیە وحدت ملی و یکپارچگی ارضی ایران میدانند و جریانات اتنیکی را جیرەخوار، عوامل خارجی و بازیگران ظاهری نیروەهای ستون پنجمی قلمداد می کنند. بنظر آنها این خواستەها فاقد ریشەهای معرفتی و خودشناسی نەتەوەی “نەتەوەها” است، بلکە سیاست و خواستهای قدرتهای سیاسی خارج از ایران است کە بە جریانات سیاسی و نخبگان اتنیکی دیکتە شدە است و آنها بە اجیرگرفتە شدەاند تا اینکە نقش رهبری آن را بازی کنند. از نظر روانشناسی سیاسی الیت فارس و متمرکزگرا با توجە بە رویکرد و نگاە تاریخی خود، ترس،عدم توسعە دمکراسی و داشتن ایدئولوژی “ایران یک ملت و یک زبان” اصولا با راەکارهای حق تعیین سرنوشت در اشکال فوق مخالفت ارزشی دارد، و در نقطە مقابل نخبەگان و احزاب سیاسی نەتەوەهای ساکن ایران تنها راە برون رفت برای حل واقعی و عادلانەی مسئلەی نەتەوەی تجزیە و فدرالیسم و یا دیگر اشکال خودمدیریتی است. مخالفین حق تعیین سرنوشت با الهام از ارزشهای دولت-ملت فرانسە و حکومت تمرکزگرا آن، نهادینە کردن حمایت از و تضمین حقوق شهروندی افراد در جامعە را راە حلی مناسب برای ایران و ایرانیان میدانند و آنرا بر سیستم غیر متمرکز ترجیح میدهند. بنظر آنها زمانیکە حقوق شهروندی افراد یا شهروندان بدون در نظر گرفتن تعلقات و وابستگیهای اتنیکی، دینی، جنسی و زبانی بە لحاظ قانونی و حقوقی تضمین و تأمین گردد نیازی بە تقسیم قدرت سیاسی بر اساس تعلقات فوق نیست. از لحاظ رفتارشناسی سیاسی این نوعی عقب نشینی از دولت-ملت و تمایل بە ملت حقوقی است. احزاب و نخبەگان نەتەوەهای ساکن ایران بنوبەی خود با الهام از تقسیمات سیاسی و اداری یا فدرالیسم سوئیس، بلژیک و آمریکا ( در کشور سوئیس و بلژیک براساس زبان-مذهب و آمریکا براساس منطقە دارای سیستم فدرال هستند. ناگفتە نماند کە بلژیک دارای دولت فدرال در بروکسل، ناحیەهایی سە زبانی فلاندری، فرانسوی و آلمانی و سە منطقە فلاندری ، والونی و بروکسل است.ایالتها در سوئیس کانتون خواندە می شوند. کانتون هایی کە کاتولیک یا پروتستان، فرانسوی زبان یا آلمانی زبان هستند خود را در رأیگیریهای نشان میدهند. مذهب بیشتر در مورد سوئیس صدق می کند و قابل استدلال است.) مسئلە نەتەوەی را در ایران تفسیر کردەاند وبدون توجە بە تاریخ تقسیمات اداری و سیاسی در ایران جای از اشکال برای اخذ واقتباس از آنها را نمی بینند.

ایران از دوران ماد تا دوران قاجار با داشتن مرکزیت حکومت مرکزی بوسیلەی حکومتی غیر متمرکز ادارە شدە است. اسلاف کوردها، مادها، با تأسیس اولین حکومت در این گسترەی سیاسی و جغرافیای ایران بود کە برای ادارە سرزمین پهناور خود ، آنرا بە واحدهای کوچکتری تقسیم کرد. آنچە ما امروز بە نام فدرال، کنفدرال، و خودمختاری و غیرە می شناسیم از دوران ماد تحت عنوان ” خشتر پاون” دارای حیات سیاسی و اداری بودە است (یونانیها خشتر پاون را ساتراپ ترجمە کردەاند).
سابقه تقسيمات کشوري در سرزمين پهناور ايران به ورود قوم آريايي بر ميگردد. به طوري که پس از ورود آرياييها به پهنه سرزميني فلات ايران، آنها به طوايف مختلفي تقسيم شدند و هر يک در گوشهاي از فلات ايران استقرا پيدا کردند. سرپرستي هر يک از اين طوايف، بنا به مقتضيات خود، به ريش سفيدان و بزرگان اقوام سپرده شد. ضرورت مقابله با دشمنان خارجي باعث اتحاد بين اين طوايف گرديد و بنيان اولين حکومت را در ايران بنا نهاد. ايران از جمله کشورهايي است که سازماندهي سياسي فضا در آن از ريشه تاريخي و عميقي برخوردار است، لذا دولت در فضاي ايران از اين حيث داراي تجارب ممتد و عمدهاي ميباشد. (تقسیمات کشوری،اميراحمديان،1383:11).
هرودوت سازمان پادشاهي ماد را چنين بيان ميکند”در زمان فرمانروايي ماد قومي بر قوم ديگر حکومت ميکرد و ماديها بر همه و بر اقوامي که به ايشان نزديکتر بودند و آنها هم بر همسايگان خويش و آن همسايگان بر هممرزان خود” (اميراحمديان ،1383:14).
هسته اصلي پادشاهي ماد سرزمين ماد بود و محتملاً همان قلمروي بود که بعدها در عصر هخامنشيان”ساتراپنشينماد” را تشکيل ميداد. سرزمين مزبور از اکباتان اداره ميشد و ساکنان آن از تمام وظايف و حقوق ماديها و اتباع پادشاه ماد برخوردار بودند. با اينکه تقسيمات قبيلهاي وجود داشت ولي دنياي خارج تمام ساکنان آن سرزمين را” مادي” ميخواندند(تاریخ ماد، دياکونوف، 331:1351).
ماد يا پادشاهي ماد از پادشاهيهاي قديم(ماد مرکزي و شرقي) و” ماننا و اسکيت” تشکيل شده بود. بدين سبب هرودوت گذشته از ماد، “پاريکانيان و اورتوکوريبانتيان” را نيز ساتراپ نشين قلمداد ميکند. اما ظاهراً منظور هرودوت از پاريکانيان بخشي از ساکنان” ماننا” بوده است که هنوز با ماديها به طور کامل نياميخته بودند. از کتيبه بيستون چنين بر ميآيد که شهر آشوري” اربل” نيز جزو خاک ماد بوده است. از گفتههاي گزنفون ميتوان چنين نتيجه گرفت که اراضي اصلي آشور جزو خاک ماد شده بود(شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان،لوسکايا،113:1354).
بی شک لوازم مهم و بدیهی برای رشد و استقرار مردم سالاری آزادی گفتار، خود سازماندهی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و صنفی است. مردم سالاری نیز با قدرت متمرکز سیاسی نمی خواند. نهادهای مدنی و دمکراتیک در رویارویی با قدرت تمرکزیافتە حکومتها شکل می گیرند و بە تعریفها و خوانشهای متفاوت از حکومت در مورد توزیع انباشت قدرت و تصمیگیری سیاسی میرسند و با رجوع بە افکار عمومی و دخیل دادان آنها در فعالیتهای سازمانی جامعە را دمکراتیزە می کنند و افرادآحاد را برای نقش آفرینی در اجتماع بسیج، آگاە و سازماندهی می نمایند.
هر گونە تقسیمات اداری و سیاسی مبنی بر زبان، نژاد و دین منجر بە پاکشویی اتنیکی می شود. عدم تمرکز بر اساس دادن اختیارات بە ساکنین هر منطقە اعم از شهر و روستا کە مردمان و ساکنین آنها شهر و امور خود را در تمام زمینەها مدیریت کنند بهترین راە حل برای شهرهای رنگارنگ زبانی، اتنیکی و دینی ایران است . اعلامیە مربوط بە حقوق اشخاص متعلق بە اقلیتهای ملی یا قومی، دینی و زبانی مصوب مجمع عمومی در قطعنامە ١٣٥/٤٧ مورخ ١٨ دسامبر ١٩٩٢ نیز روشن است و با الهام از آن میتوان پروسەی عدم تمرکز را در ایران مدیریت کرد ،و ایران را تبدیل بە یوگسلاوی و عراق و سوریە نکرد. آنچە کوردها، عربها، آسوریها،ارمنیها، ترکمانها، چچنیها و کلدانیها در مناطق خودمدیر عفرین، جزیرە و کوبانی بوجود آوردەاند میتواند برای ادارە شهرهای ایران کە دارای تنوع و تکثر هستند راە حلی عملی و پویا باشد بدون آنکە نیازی بە فدرالیزە یا تجزیە ایران باشد. همانطور کە فوقا بە آن اشارە شد مادها اولین نەتەوەی تاریخی بودەاند کە داری حکومت بوداەند و عدم تمرکز را بە اجراء در آوردەاند و بە مردمان هر شهر یا طوایف اختیارات سیاسی و ادرای میدادەاند. بدون شک با تجزیە ایران گروەهای اتنیکی باید تا قبل از تأسیس حکومت فدرال یا دولت-ملت خود، دوران پاکشویی اتنیکی و زبانی را بر سر مرزها از سر بگذرانند، آنهم تازە باید قدرتهای منطقەای و جهانی با پشتیبانی از این یا آن نەتەوە با راە اندازی جنگ نیابتی بە تصفیەحسابهای خود بپردازند، و بر ویرانەهای سرزمین های نەتەوهای ساکن ایران اقتدار سیاسی، نظامی و اقتصادی خود را بنیان نهند.
امیر سلیمی
اسلو،
٢٦/٠٢/٢٠١٧
بازدیدها: 20