یارسان مدیا
01.01.2021
ن: سید اشکان حسینی (گوران)
پیش مقدمه: رژیم جمهوری اسلامی ایران با تمام توان به کشتار و جرایم ننگین خود در کنار همه ستمهای دیگر خود به مردم مظلوم درحال انجام است، که اعدام، بمب و موشک باران و حملات نظامیاش و شبه نظامی، ترور و غیره برضد مبارزان و فعالین کورد، که در کنار و دوشادوش دیگر اقوام و ملل و اتنیکهای ایرانی علیه نظام بیبند و بار و در دفاع از جغرافیا و دموکراسی تمامی مردم این بوم در تلاش و مبارزهاند، هم بیرون از خاک ایران به اعضای احزاب و سازمانهای اپوزسیون و هم اینکه در داخل زندانهای به کل نقض کننده حقوق انسانی یکی پس از دیگری به جوخههای آتش و دار اعدام فرامیخواند.

Said Ashkan Hosseini
در گزارشهای مستند و به دست آمده توسط نهادهای حقوق بشری داخلی و خارجی، حتی از سوی رسانههای وابسته به نظام نیز، جدا از آنکه با تجاوز به خاک عراق و اقلیم کوردستان با آتش توپخانه دهها تن از آزادی خواهان و مبارزان جان خود را از دست دادند، در زندانهای رژیم نیز جوانان دلیر از جنس شرافت، عشق و سرمستی چو لاله واژگون به دار و گلوله میدوزند. ما فعالان سیاسی و حقوقبشر این اعمال ضد انسانی را محکوم کرده و اعلام میکنیم با این کار رژیم نه تنها جامعه یارسان و کوردها بلکه فرزندان بلوچستان تا الاحواز، و از شمال تا جنوب جغرافیای ایران، هیچ انسان آزادهای نمرده است، بلکه در هرگوشه از کوردستان و دیار گوران و تمام گستردگی ایران هزاران جوان جاودان تولد شد.
ابتدا میبایست بگویم، این مبحث و گفتمان در مورد آن از طاقت و توان یک شخص خارج است. چون بررسی آن در یک روز و ده روز یا یک صفحه و صد صفحه نمیگنجد. از اینرو لازمهی کاوش در آن هیاتی متشکل از انواع قشرهای متخصص در رشتههای گوناگون علمی که نقش هنجارسازان در زمان و مکان خاصی دارند است؛ که من به عدم آگاهی کافی خویش اعتراف کرده و به دلیل اندک بودن وقت، به حد توان خود نسبت به شرایط کنونی در اینباره قلم زده و آنرا به خوانندگان انتقال میدهم.
مساله سوادآموزی همچو انسان مجنون و دیوانهای است که لخت و عریان در کوی و برزنها میچرخد، تا بیانگر مشکلات و واقعیتهای مختلف اجتماعی باشد، تا با توجه به نیازهای اساسی و بنیادین عمومی که پیوندی جداناپذیر با آموزش در شرایط خاص زمانی و مکانی تهیه میشود و نه تنها یکی از موثرترین بلکه در راس تمام مهمها از آغاز تا عدم هست.
خاستگاه سوادآموزی اجتماعی جهت تمیزکردن جامعه و مسایل مهم مردم است. چون در تمامی معضلات مانند ساختن طبقات و نیز واقعیتهای اجتماعی اعم از فقیر و غنی هست. به مثابه اینکه اذهان عمومی در روش صحیح یا ناصحیح آن معطوف میگردد. پس توجه داشته باشیم که تحقیق و بررسی درباره این اصل اساسی باید دقیق، عینی، قابل اطمینان و کارساز باشد.
ریشه تاریخی این بحث در عصر ما برمیگردد به دوران مشروطه که با برپایی مکتب و اکابر برای کارکنان نیروهای دولتی و شهرنشینان و سپاه دانش برای روستاییان و قشرهای پایین جامعه تشکیل میشد، که تعدادی کتاب هم برای بزرگسالانی که سواد میآموختند به چاپ رسید.
پس از دوره خواندن و نوشتن ورق برمیگشت و ادامه تحصیل به هزاران دلیل دیگر نیز مربوط میشد. مثلا شهر نشینی یا روستا نشینی و زندگی عشایری، مرکز نشینان یا حاشیه نشینان و یا جایگاه اجتماعی خانواده، هرچند مدارس و دانشگاههایی هم مانند دانشگاه تهران کنونی به زحمت دکترحسابی ساخته شد یا صدور بورسیههایی از سوی رژیم پادشاهی به افراد خاص جهت تحصیل در فرنگ داده شد اما حقیقتاً پروندهای ناتمام است بحث سواد، چون حوادث گوناگون آن برهه زمانی نشانگر این ضعف میباشد.
به دلیل گذار از آن دوران و آن حکومت تک قدرتی بیشتر از این به آن برهه زمانی نمیپردازم و برای آشکار شدن چیستی آن مشتاقان میتوانند نگاهی به حوادث، رخدادهای به وقوع پیوسته، رسم و رسومات داش مشتی بازی، آمار و نحوه انتخاب فرنگ رفته و گزینش راه یافتگان به مدارس، دستگیری دانشجویان و نویسندگان دگراندیش و نیز میزان تحصیل در مرکز با حاشیه را چک کنند؛ هرچند بسیاری از خوانندگان نیز در این راه زحماتی بیدریغ کشیدهاند، اما نوشتهها و کتب نویسندگان و نیز مورخان حکایت از این ضعف غیرقابل کتمان دارد.
اما در مورد رژیم و نظام جدید (حکومت جمهوری اسلامی ایران) کلاً مساله فرق میکند، حتی به جد میشود به نظام پیشین دستمریزاد گفت چون نسبت به شرایط خود ستماش در جریان سواد به مراتب کمتر از حال بود. آخر آنزمان همان گردنه و پیچ اول نرسیده به دهات گردن و جیب مردم بیسواد را میزدند. یا در میانه روستا نمایندگان اشراف یعنی خوانین، چشم سواد را کور کردند؛ نه الان که هزاران دانشگاه و مدرسه گشوده شده که ذرهای بار علمی ندارد و بیشتر از آنکه سواد آموزی باشد جنبه سادیسم آموزی دارد.
در قدیم الایام خواندن، نوشتن، سخن گفتن صحیح و برخورد با اجتماع تعریف شده بود اما، در نیم قرن گذشته و با ورود به قرن بیست و یک به دلایل مختلف همچو عصر ارتباطات و فناوری، پیوند جوامع سنتی و صنعتی، ساختن راههای ارتباطی بین مللهای مختلف با هم و دیدن جوامع سنتی، مدرن و پست مدرن در یک قاب و باخبر شدن آنان از حال و روز هم دستخوش تغییر شد.
دانش و سوادآموزی نه تنها خواندن و نوشتن در زبانی خاص باید باشد بلکه آموزش خواندن و نوشتن زبان مادری، آموزش خواندن و نوشتن زبانهای رسمی کشور در سطح خوب، که اولویت نخست بدلیل یادگیری علم زبانهای زنده دنیا نیز برای ارتباط با مکاتب علمی دیگر دیار واجب میباشد.
سواد را نیز میشود اینگونه معنا کرد که آموزش برابر و یکسان کودک، نوجوان، جوانان و بزرگسالان برای تصمیمگیری و جای دادن خود در جایگاه و حرفههای مختلف در جهت پیشبرد اهداف فردی، گروهی و سوق دادن به سوی جهانی زیباتر و بهتر تا که ریشه همهی مسایل از جمله فقر، دشمن افکنی بیدلیل و بیمعنا، وصلت با دنیای خارجه، کارآفرینی و نان آوری که در راس همه آنان ستم دستگاه تکقدرتی با قوانین و هنجارهای خودساختهی غیر بشری است کنده شود و رفاه و آسایش، آموزش و درمان عمومی برای قشر صد در صدی اجتماع فراهم شود.
اما نه تنها چنین نشده بلکه روزی روزگاری نچندان دور از شاه اسماعیل صفوی چون به اندازه اینها فرهنگ را به عقب نراند، از هیتلر چون کمتر از اینان کشت و تبعید کرد و از چنگیز خان مغول بخاطر کمتر تجاوز کردن و کشتن عالمان نسبت به حضرات فقیه خرقه پوش پوشالی به دست اندیشمندان و مورخان تشکر و قدردانی خواهد شد.
با انجام یک تابوشکنی کوچک و پیش پا افتاده و نافرمانی مدنی به جای آنکه از ابتدای سوادآموزی تا پایان مراحل عالی تحصیلی بلکه بصورت غیرمتعارف از آخر به اول سواد، اطلاعاتی آماری در اختیار خوانندگان قرار خواهم داد، سپس تصمیم و نتیجهگیری نهایی را به عموم مردم و چه بسا متخصصان فنون واگذار خواهم کرد.
خروج صد و هشتاد هزار نفر از دانش آموختگان کشور در سال هزار و سیصد و نود و چهار هجری شمسی و مهاجرت به دیگر کشورها از جمله کانادا، ایالات متحده امریکا، استرالیا، کشورهای اتحادیه اروپا، کشورهای شرق آسیا و همسایگان دیگر ایران، یا کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته دیگر داشته است.
روزنامه جمهوری اسلامی از زبان دکتر رشید حیدری مقدم، قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی همدان در هجدهامین جشنواره پژوهش و فناوری این دانشگاه مینویسد: خروج این مقدار دانش آموخته برابر است با مجموع درآمد نفت، که فاجعهای برای کشور است، به احتمال زیاد در دهه آینده کشور با پدیده پایین آمدن آی کیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد.
همچنین بر اساس گزارش خبرنگاران اقتصادی کشور از جمله داخلی و خارجی و نهادهای حقوق بشری، که همواره بحث بحرانی شدن بیکاری که یکی از اصول زیرشاخهای در موضوع سوادآموزی است مورد نقد کارشناسان اقتصادی قرار میگیرد. کارشناسان بازار کار عقیده دارند، به همان میزان که فضای اشتغال کشور دچار تحولات اساسی نسبت به دهههای گذشته شده، به همان میزان نیز دچار آسیبهای جدید شده است، که بر اساس آمار رسمی کشور و ارفاق نگارنده نسبت به تاریخهای ذکر شده و دادههای مورد بحث، تنها در سالهای نود تا نود و هفت دوبار آمارها حکایت از بیکاری دارد.
در مرحله اول یک میلیون و سیصد هزار تن و در مرحله زمانی بعد نیز، چهار میلیون و پانصد هزار تن فارغ التحصیلان بیکار دارد؛ که این میزان از دوازده میلیون فارغ التحصیل و در حال تحصیل تا سال هزار و سیصد و نود و شش است.
در پروسه زمانی پس از انقلاب پنجاه و هفت، تحصیلات دانشگاهی چهارده برابر شده که این میزان برای مردان ده برابر و برای زنان بیست و سه برابر هست. دانش آموزان و دانشجویان دهه شصت برای یافتن کار و شرایط اجتماعی بهتر، دورههای تحصیلی را پشت سر هم گذراندند. دبستان، راهنمایی، متوسطه، کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، این سیر سعودی مقطعی را طی کردند. حال در بعضی رشتهها مانند شاخههای علوم انسانی و ادبیات و فلسفه متقاضی کم و در رشتههایی مانند بازرگانی، حقوق، مهندسی، رشتههای گروه بهداشت و پزشکی، کشاورزی، دامپزشکی و علوم تربیتی به مراتب فارغ التحصیل بیشتری داشته است.
انباشت تقاضا برای کار از سوی دیگر، عدم شرایط و موقعیت در بازار کار هیچ جایی نداشت، آنهم برای رشتههایی مانند بهداشت و پزشکی که متقاضیان تا هفده برابر هم شده، گاهاً در بعضی رشتهها هم از جمله رشتههای خدماتی از دهه شصت تا نود بازار کار بهتری نسبت به سایر رشتهها به دست آورد.
نرخ مشارکت اقتصادی به دلایلی گنگ و نامعلوم، افراد با تحصیلات عالی از شصت و هشت و نه دهم درصد در سال شصت و پنج به چهل و هشت درصد در سال نود کاهش یافته، در آن فاصله زمانی نرخ بیکاری برای این متقاضیان چهار برابر شده است.
برای چاره اندیشیدن درباره این وضعیت حاد میشود به چند نکته توجه دقیق برای اجرا داشت: نخست اینکه شرایطی را محیا کرد تا افراد پس از دوره متوسطه و دیپلم، جذب رشتههای فنی و مهارت آموزی شوند و هرکدام به اندازه نیازی که مبرم است در دل جامعه دورههایی تخصصی را بگذرانند. دوم اینکه پذیرش میلیونی جذب دانشجو را متوقف کنند و یک روال رقابتی کاملاً مساوی و عادلانه (نه پزیرش بر اساس معیار عقیده یا سهمیه و غیره، بلکه ) برحسب ضریب هوشی و مقدار فارغ التحصیل به اضافه درصد کافی به جهت جایگزین و زاپاس در حیطههای شغلی به اجرا در آید. سوم اینکه فرصتهای جدید شغلی برای جذب اشخاص آفریره و خلق شود. چهارم نیز اینکه نگاه منزلت گرایی به مدرک از میان برود. از آنان عمل، فعالیت، تلاش مثبت و مضاعف بخواهند، خلاف اهداف به شدت خطرناک و زیانبارتر میشود که باعث این راه به ناکجای بحرانی ادامه خواهد داشت.
لازم به ذکر است نرخ بیکاری مرکز آمار بر اساس میزان تحصیلات چنین اعلام شده است: در مقطع لیسانس نهصد و چهارده هزار و سیصد و یک بیکار. دیپلم و مدرک پیش دانشگاهی هفتصد و هفتاد و سه هزار و هشتصد و هشتاد و پنج نفر. بیکاران با سواد راهنمایی بالغ بر پانصد و پنجاه و هفت هزار و دویست نفر و ابتدایی نیز بیش از چهارصد و هشت هزار و صد و شصت و چهار نفر. فوق دیپلم دویست و شانزده هزار و نهصد و هفده بیکار. فوق لیسانس و دکترای حرفهای (Phd) دویست و چهار هزار بیکار. در مقطع متوسطه صد و شصت و هشت هزار و هشتصد و یازده بیکار و در مقطع سواد آموزی و آموزش غیر رسمی چهارده هزار و هفتصد نفر. علاوه بر این سهم فارغ التحصیلان دکترای تخصصی (پزشکی) از جمعیت بیکار کشور چهار هزار و هشتصد و چهل و هشت نفر است.
از لحاظ پراکندگی این بیکاران تحصیلکرده به نظر پراکندگی جغرافیایی منبع دقیقی در دسترس نیست و تنها میتوان به این نکته بسنده کرد آنهم، استان کرمانشاه با سی و چهار درصد، استان سنندج بیست و هفت درصد، استان سیستان و بلوچستان بیست و یک درصد صدر جدول و استان مرکزی با یازده و نیم درصد رتبه کمترین نرخ بیکاری را دارا است.
سپس به میزان دانش آموزان از ابتدایی تا دیپلم اشاره باید کرد، بر اساس مرکز آمار ایران تا سال نود و چهار جمعیت نوزده میلیون و چهارصد و سی و پنج هزار نفر بین سنین هفت تا نوزده سال که باید آموزش خود را در مدارس ادامه دهند، بیش از هفت میلیون و صد و سی و پنج هزار نفر به دلایل مختلف قادر به ادامه تحصیل نبودند، که حدوداً بیش از سی و هفت درصد این میانگین سنی، موج بیکاری این رده را تشکیل میدهند؛ به علتهای برجسته این معضل میشود به شرایط خانوادگی، محیطی، که علت این ناگوار در بحران اقتصادی و الالخصوص سیاسی ریشه میدواند.
سپس میرسیم به بیسوادی و کم سوادی، براساس آمار نفوس و مسکن در سال هزار و سیصد و نود و پنج در ایران، با وجود آنکه بین سالهای نود و یک تا نود و پنج، حدود یک میلیون و چهارصد هزار نفر از آمار بیسوادان کاهش یافته، اما همچنان هشت میلیون و هشتصد هزار نفر بیسواد مطلق و یازده میلیون کم سواد در کشور وجود دارد.
آمار دقیقی از مناطق با درصد بیشتر در دسترس نیست، اما طبق نظر کارشناسان آموزشی بیشترین و بالاترین را مناطق مرزی تشکیل دهنده بالای این نمودار است؛ که سیستان و بلوچستان رتبه اول و سنندج در رتبه دوم این دشواری قرار دارد.
از دیدگاه نگارنده گزارش و تحقیق فوق، مدیریت نالایق، عدم برنامه ریزی صحیح و خط و مشی های نظام مدیریتی ناکارآمد، منفعت طلبی و سودجویی مدیران و روسای بالای هرم سیستم نظام، بیکفایتی و بیسوادی کرسینشینان، که در راس آنان، ولایت فقیه و حاکمیت دینی، نیز قوانین کهنه و بیارزش آنان است تا چنین خطری جبران ناپذیر را برای مردم از این جنبه هم بوجود آورند. تنها راه برای نابودی کل این بحران، گذار کامل از حکومت و نظام کنونی و قوانین کنونی در به زبالهدان تاریخ انداخته شود و حکومتی بر پایه نظام اجتماعی، مردمسالار و غیرمتمرکز از تمامی اقشار، اصناف، اتنیکها و فرهنگها و شوراهای مردمی و تدوین قوانین جدید بر پایه قوانین نوین و مترقی حقوقبشری است.
در پایان مختصراً شرحی مختصر بر تعریف سواد از سوی یونسکو در سال بیست بیست میلادی ارائه میدهم.
یونسکو در آخرین تعریف (برای بار چهارم) سواد را چنین تعریف میکند: “علم همراه با عمل معنا پیدا خواهد کرد”.
در تعریف تازه، توانایی ایجاد تغییر معیار سواد است. بدین معنا که شخصی باسواد محسوب میشود که بتواند با استفاده کردن از خوانشها و آموزههای خود دگرگونیها و تغییراتی در زندگی خود ایجاد کند.
در حقیقت این تعریف تکمیلکنندهی تعاریف پیشین سواد است. چرا که اساس و معیار دانایی بر سر یک موضوع به معنای عیناً عمل به آن موضوع خاص نیست. در حالیکه مهارتها و آن خوانشهای شخص که آموخته است، سبب تغییرات معنادار در زندگی شود. آنزمان میتوان گفت که شخص باسواد بشمار میآید و یا دانایی دارد.
پس با توجه به تعاریف یونسکو از سواد، صحیح این است مردم ما بخصوص آنانکه دارای مدارک دانشگاهی و در رشتههای گوناگون تحصیلات دارند، دیدگاه و رفتار خود را بر اساس معیارهای مذکور تنظیم کنند، تا تفاوتهای بین بخش تحصیلکردهها موجب پایمال شدن بخش دیگر جامعه و آن بخش دیگر نیز به دلیل دارا بودن مدارک تحصیلی خود را بالاتر و سرتر از بخش دیگر جامعه نبینند و شکاف ساخته نشود. البته باور دارم که تحصیلات و یا تعریف از داشتن سواد در میان جامعهی ما و دارندگان مدارک تحصیلی متفاوت است، اما این نوشته نه فردی یا گروهی منحصر و مختص بلکه بحثی کلی و فراگیر است. زیرا داشتن سواد عاطفی و دانش برقرار ساختن ارباط با محیط پیرامون و جامعه خود دو معیار و اساس هستند از داشتن سواد و تنها داشتن مدرک دانشگاهی یا تحصیلی در جامعه نمیتواند سبب و موجب پیشرفت یک جامعه شود.
پرونده این بحث را مختصراً در این برهه بسته و به جملهای بسنده خواهم کرد: امید و کوشش است تا که کارشناسان و صاحبنظران در فن علوم و تحقیقات و آموزش، اساسی اندیشیده و فکر راه چاره باشند.
اسناد، منابع و ماخذ:
۱- نظام سیاسی و آموزشی سلسله پادشاهی پهلوی اول و دوم.
۲- روزنامه جمهوری اسلامی، دکتر رشید حیدریمقدم قائم مقایم دانشگاه علوم پزشکی همدان، هجدهامین جشنواره پژوهش و فناوری.
۳- گزارش خبرنگاران اقتصادی.
۴- کنکور سراسری، میزان ورودی در رشتههای مختلف تحصیلی.
۵- مرکز آمار ایران.
۶- تعریف سواد از دیدگاه یونسکو
۷- مقاله “سەواد لە دونیاێ ئیمڕوژە چوی تاریف کریەت (سواد در دنیای امروز چگونه تعریف میشود) مەنسور جەوانمیری (منصور جوانمیری “ریاست مشترک سازمان دمکراتیک یارسان”)
۸- یارسان مدیا؛ آمار، دادهها و مقالات و مطالب مربوط به تبعیضهای ولایت فقیه و حاکمیت جمهوری اسلامی.
۹- آمار و دادهها و گزارشهای ارائه شده توسط کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در رابطه با سواد و سوادآموزی، دانشآموزان و دانشجویان.
سید اشکان حسینی
۱.۱.۲۰۲۱
[wpforms id=”4110″ title=”true”]بازدیدها: 131