Home / پانل آزاد / انقلاب یا تعریفی از انقلاب

انقلاب یا تعریفی از انقلاب

یارسان میدیا
٢٦\٢\٢٠١٩

منوچهر عزیزی:
انقلاب از تعاریف متفاوتی برخوردار است و هنوز بر سر تعریف مشخصی ازاین مقولە یک اتفاق نظر علمی و جامعەشناسی وجود ندارد.

(Jon Elster) پروفسور نروژی و استاد دانشگاە کولومبیا در نیویورک انقلاب را رخدادی استثنایی و نە آگاهانە میداند و انقلاب ها را بیشتر شباهت به زلزله و یا سایر بلایای طبیعی که مستقل از آگاهی افراد رخ میدهند توصیف میکند.

منوچهر عزیزی عضو کمیتە مرکزی سازمان دمکراتیک یارسان

انقلاب یک تغییر جامع و در اکثر مواقع خشونت آمیز از اندامهای سیاسی جامعه است و ریشه در مبارزه طبقاتی که با هدف تغییر شرایط قدرت و اموال را دارد. انقلاب میبایست از یک سو از اصلاحات و در سویی دیگر از شورش و کودتا متمایز گردد. اصلاحات یک فرایند آهسته و بدون خونریزی است که از طریق تصمیماتی که براساس شرایط خود مشروع هستند تغییراتی در سیستم اداری بوجود می آورند.

در حالی که انقلاب یک فرایند اجتماعی و سیاسی میباشد، اما شورش عمدتا جنبه اجتماعی و کودتایی را داراست، که معمولا یک پدیده سیاسی بشمار میرود. قیام یا شورش موقعی شروع خواهد شد کە مسائلی به عنوان غیرمنصفانه یا غیر قابل تحمل در نظر گرفته شود، نه صرفا در برابر قدرت بلکه ساختار دارایی این شرایط را میتواند ایجاد کند. شورشیان معروف بە “جلیقە زردها” در فرانسە در برابر مالیات های بالا، هدفشان حذف اصل مالیات نیست، بلکه محدود کردن آن است.

کودتا زمانی رخ میدهد که گروهی کوچک با حمایت نیروهای مسلح و نه از یک جنبش وسیع توده ای، به صورت غیرقانونی دستگاه دولتی را کنترل کند. هدف از کودتا می تواند تغییرات ساختار اجتماعی و اقتصادی باشد، یا به سادگی برای به دست آوردن سهم در مزایای قدرت باشد. شورش و کودتا اغلب افراد را هدف قرار می دهد، نه موقعیت ها را، در واقع کودتا انجام می شود تا موقعیت قدرت را مستحکم کند نه از دست دادن آنرا، از ابعاد دیگر میتوان گفت که هدف از انقلاب تغییر ساختار این موقعیت ها هست.

ضد انقلاب یک انقلاب یا کودتایی است که با هدف از بین بردن تأثیرات انقلاب قبلی ست و اطمینان حاصل می کند که انقلاب خود را تکرار نخواهد کرد؛ بر این اساس تقارن بین “انقلاب” و “ضد انقلاب” گمراه کننده است.

پس از “ادواردو فری”، سالوادور آلنده “رئیس جمهور” شیلی شد، اما پس از آلنده هیچ راهی برای بازگشت به فری پیدا نشد، چون فرصتی از راە کودتا برای “پینوشه” پدید آمد. اگر انقلابی یک قدم به جلو باشد، ضد انقلاب دو قدم بە عقب خواهد بود.

برای تعریف انقلاب لازم است کە انقلاب از منظرهای تاریخی، جامعەشناسی و سیاسی را مورد بررسی قرار داد.

انقلاب در تاریخ:

انقلاب های اینچنین، متعلق به زمان هایی نزدیک اند.

قیامهای ضد برده‌داری٭

به عنوان مثال:

شورش “اسپارتاکوس” عموما برای از بین بردن برده داری نبود، بلکه هدف آن رهاسازی برده هایی بود که شورش می کردند.

جنگ های دهقانان در آلمان که در اوایل “قرن شانزدهم” بوقوع پیوست اهداف آزار دهنده ای داشت، اما از الزامات محلی به ندرت پا را فراتر گذاشت، هنگامی هم که به جنبش “توماس مینتزر” رسید هدفی اتوپیایی شد نە آنکه جایگزینیِ عملگرا برای رهایی از ظلم، ستم و خلاص شدن از آنان باشد.

پیش از زمان های اخیر قیام ها و شورش ها اقداماتی هدفمند که یک استراتژی مشخص داشته باشند نبودند، بلکه عمدتا واکنشهای خودجوشی به کمبود بر علیە ظلم و ستم بود.

دوران اخیر با پنج انقلاب عمده مشخص میشود، که سه مورد از آنان بسی مهمترند.
انقلاب انگلیس (1689-1640):
از لحاظ طبقاتی و پیامدهای آن یک انقلاب بورژوایی بشمار میرود، هرچند بە اندازەی انقلاب های بورژوازیی بعدی روشن نبود. این امر در واقع پیامدهای عمیقی برای نظام سیاسی بهمراە نداشت و به یک تحول کامل سیاسی تبدیل نشد؛ اما باعث تغییر و تعادل در قدرت میان پادشاه و مجلس گشت.

2- انقلاب آمریکای شمالی (1776):
یک جنگ آزادسازی صرفا ملی که به سختی میتوان آن را انقلاب نامید، آنگونه که انقلاب در نوشتار فوق تعریف شده است.

3- انقلاب فرانسه (1789-1794):
اولین انقلابی که بە معنای کامل کلمه بود، به هیچ وجه نمیتوان آن را یک انقلاب بورژوایی نامید، هرچند بسیاری از نتایج انقلاب راە را برای فعالیت های سرمايه داری هموار کرد. علاوه بر این، نتایج پایدار انقلاب باعث ایجاد طبقه دهقانان مستقل، دستگاه قدرتمند دولتی و یک پیام ایدئولوژیک از آزادی، برابری و برادری شد.

4- انقلاب روسیه در سال (1917): این انقلاب را میتوان بە دو مرحله تقسیم کرد:
نخست انقلاب فوریه، که تحت رهبری الکساندرکرنسکی دموکراسی بورژوایی را معرفی کرد، در مرحلە بعد نیز انقلاب اکتبر که بە رهبری «لنین» بلشویک ها را بە قدرت رساند.
نتیجۀ پایدار این انقلاب از یک سو مبدل شدن به یک جامعه توتالیتر و از سوی دیگر یک پیام ایدئولوژیک داشت که در طول تاریخ از بین رفته بود و آن اینکه وعدەی داده شد بی خانمان ها میتوانند قدرت را در دست خود بگیرند.

5- انقلاب چین (1949-1949):
این انقلاب در حقیقت مجموع یک سری دگرگونی هاست. پیشتر یک انقلاب ملی بورژوایی، سپس یک جنبش توده کمونیستی برای آزادسازی دهقانان و مبارزه علیه حکومت ژاپن قلمداد می شد.
جامعه ای که نتیجه پیروزی کمونیست ها در سال (1949) بود، به یک سری از نوسانات خشونت آمیز دست زد، در حالیکه کارایی و برابری به طور متناوب در خط مقدم قرار گرفته است.
در تمام این مراحل یک وجه مشترک وجود دارد، آنهم اینکە ایده «سوسیالیسم» را می توان در یک جامعه دهقانی ایجاد کرد اما برای کارگران صنعتی جایگاهی خاص بعنوان طبقه ای از انقلابیون قائل نیست.

قرن بیستم تعداد زیادی از انقلابهای مختلف را تجربه کرده و در خود دیده است.

در ویتنام و الجزایر جنگ های آزادی ملی بوقوع پیوست؛

انقلاب کوبا (1956-59) نیز در ابتدا بسوی بسیاری از مسیرهای توسعه آزاد رفت، اما دیری نپاید به دشمنان دشمن اتحاد جماهیر شوروی پیوست، همانطور که در بسیاری موارد دیگر منافع اقتصادی و نظامی ایالات متحده برای توسعه انقلاب مهم تر ازاهداف اصلی انقلابیون شد.

انقلاب(1979) در ایران هم موقعیت های خاصی را از دست داد، که عمدتا انقلابی ضد مدرنیته بود چونکه حزب جمهوری اسلامی با خط زدن و کنار گذاشتن تمامی مهره ها، احزاب و جریانات انقلابی دیگر که از بدو انقلاب تا اکنون به درازای چهار دهە میرسد و بنابراین به همان اندازه منفی بود، چه نسبت به سرمایه داری و چه کمونیسم و چه دیگر گرایشات که قدم در این راه گذاردند.

جامعه شناسی انقلاب
بر اساس این تجارب تاریخی میتوان بە تعدادی از پرسش های کلی پاسخ داد:
اغلب بین سقوط جامعه قدیمی و پیشرفت انقلاب میبایست تمایز قائل شد.
فرانسه در سال( 1789) در بحران مالی عمیقی بود، روسیه در سال (1917) به همان اندازه در بحرانی عمیق نظامی فرورفت و کشور چین نیز، در سال (1911) بین فئودالهای کوچکتر تقسیم شد؛ این بحران ها توسط یک جنبش انقلابی فعال ایجاد نشد، بلکه زمینە مناسبی برای بوجود آمدن این جنبشها شد.

انقلاب ها توسط طبقات یا اعتلاف های طبقاتی جامعه با اهدافی مشخص انجام می گیرد اما، این اهداف هرگز عملی نشدە اند، یک «انقلاب موفق»[1]، انقلابیست که انقلابیون قدرت را حفظ کنند.

در سال (1921) لنین اعتراف کرد که برنامه های پیشین او واقعی نبودند، اما افزود که هیچکس بجز غیرواقعگراها هرگز نمیتوانستند انقلاب را به سرانجام رسانند.

برای انقلابهای کمونیستی شرایط یک انقلاب موفق ملاک همان شرایطی نیست که باید برای ایجاد یک جامعه کمونیستی مدنظر قرار بگیرند.

کارل مارکس اعتقاد راسخ داشت که جامعه ی کمونیستی تنها بر اساس سطح بالایی از مادیات و تکنولوژی میتواند ایجاد گردد، اما در عمل کاملا اشتباە از آب در آمد؛ نظریە او این بود که انقلاب ابتدا در پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری رخ میدهد؛ انقلابهای کمونیستی بدون استثنا در جوامع عقب مانده ی دهقانی که به سختی فرصت توسعه سطوح مورد نیاز مادی که برای ایجاد شرایط کمونیستی را داشته ، صورت گرفته اند.

انقلاب های عمده جهانی از انقلاب انگلیس گرفتە تا چین و در کل همه آنان دارای عناصری از انقلاب بورژوای و یا مردمی بودند، کە بیشتر کارگران و یا آنهایی که نقش هموار کننده بوده اند بر خود نهادە اند، یعنی تلاشی بود برای هموار کردن برزخی کە میان فقیر و پولدار وجود داشت، برای نمونه: (The Levellers) در انگلستان و سانس – کولوتسها (بسیج فقرا و پابرهنگان)ی فرانسە یک ویژگی رادیکال تودەای از جنبشی بودند که عمدتا در محتوا و ترکیب آن بورژوایی بشمار میرفت.

با شروع انقلاب فوریه (1848) طبقه ی کارگر در کنار بورژوازی به عنوان یک شریک برابر قرارگرفت، از آن به بعد بورژوازی از تکمیل انقلاب های آغاز شده به نوعی خودداری کرده است.

جای تعجب نیست که بورژوازی تمایل کمک برای به قدرت رساندن یک طبقه ندارد چرا که در نهایت قدرت را از او خواهد گرفت، اما عجیب تر آنست که سوسیالیست ها سادەلوحانە بورژوازی را بسیار ساده و دست کم گرفتند.

  1. هیچ نمونه ای برای رژیم هایی که در معرض تهدید انقلاب قرار گرفتە وجود ندارد که قادر به جلوگیری این امر از طریق دادن امتیاز آزادی بوده باشد، به گونه ای میتوان گفت که دولتهای اقتدارگرایی که زمینە را برای انقلاب ایجاد می کنند و با دادن آزادی نشانه های ضعف درک میشود که جنبش انقلابی را تقویت میکند؛ از سوی دیگر جامعه ای که بدون مجبور کردن خود را لیبرالیزە کند اما مجبور به انجام چنین کاری نشود زمینه ای برای انقلاب ایجاد نخواهد شد.
  2. موفقیت در انقلاب عمدتا موضوع انتظارات مدنظر است؛ انقلاب زمانی امکان پذیرست که مردم به اندازه کافی این باور را دارند که این امکان وجود دارد، که می توان توسط فردی با قدرت کافی انجام شود، می توان گفت این امکان وجود دارد تا در یک وضعیت انقلابی، ‹‹تجزیه و تحلیل وضعیت›› میتواند خود یک عنصر در آن باشد که آن را تجزیه و تحلیل می کند؛ اما این بدان معنا نیست که کلمه جادویی می تواند عمل را جایگزین کند، در عوض به این معناست که یک تحلیل اشتباه باید آنرا ناموفق پنداشت و نه نادرست.
  3. آیا یک انقلاب موفق از مناطق «عقب مانده» یا مناطق «توسعه یافته» کشوری آغاز می شود؟

انقلاب چینی نشان می دهد که هر دو تفصیل ممکن است؛ جنبش انقلابی در پیشرفته ترین بخش های چین ظاهر شد، اما در شنسی، جایی کە عقب مانده بود بە پیروزی رسید.

بطور کلی، وسایل ارتباطی بسیار توسعه یافته یک مزیت است، هم برای طبقەای ستمدیده کە باید سازمان و جنبش بوجود بیاورند و هم

برای طبقە حاکم که باید دست بە سرکوب آنها را بزند.

انقلاب به عنوان یک ابزار سیاسی

چە وقتی انقلاب ابزاری مناسب برای اجرای یک هدف سیاسی است؟

سؤال خود گمراه کننده است، زیرا انقلاب ها تنها به طور استثنایی و نه آگاهانە انتخاب می شوند؛ انقلاب ها بیشتر شباهت به زلزله و یا سایر بلایای طبیعی دارند که مستقل از آگاهی افراد رخ میدهند.

کسانی که شرایط انقلاب را از طریق شورش یا اعتصاب ایجاد می کنند، به ندرت کسانی هستند که انقلاب را بسوی یک نتیجه گیری

سیاسی حرکت میدهند، کسانی از ایدئولوژی برای انقلاب استفادە می کنند از طریق انتقاد از نظام موجود و ارائە یک طرح برای جامعه آینده، اغلب از ابزارهایی که دیگران از یک مرحله به بعد استفاده می کنند خودداری میورزند.

همه این گروه ها در یک انقلاب مورد نیاز هستند، اما هیچ یک از آنها در موقعیتی قرار ندارند که بتوان گفت که برای انقلاب کار آنها بە تنهایست.

در میان انقلاب های عمده ممکن است انقلاب چینی ها باشد که پس از یک شروع ناموفق بیشتر هدفمند و استراتژیک بود، اما آن نیز به طرق مختلف تبدیل به چیزی کاملا متفاوت از آنچه بازیگران آن تصور می کردند شد.

ما همچنین می توانیم این سوال را بشکل دیگری بپرسیم، که کمتر بر این واقعیت توجە و تاکید میشود، در واقع انقلاب ها خشونت آمیز و حتی میتوان گفت غیرقانونی هستند و مهمتر اینکه انقلابها تغییرات بزرگی را ایجاد می کنند که با اصلاحات تدریجی مخالف هستند.

پس سوال اینجاست:

چه دلایلی در قبول و یا رد اجرای این تغییرات عمده در یک زمان کوتاه به جای گسترش این تغییرات بە مدت زمانی طولانیتر وجود دارد؟

استدلال علیه اصلاحات این است که اقدامات بسیاری متقابلا به یکدیگر وابسته هستند تا نتیجە بدهند، بنابراین انجام دادن آنها به صورت

انفرادی بە نتیجەی نخواهد رسید یا به پیش نخواهد رفت.

استدلال دیگر هم که بە استدلال اول نزدیک میباشد این است، که بسیاری از پیشرفت ها به گونه ای هستند که تنها از طریق تنزل موقت می توان آنها را تحقق بخشید.

در یک سیاست اصلاحی هر اقدام کوتاە مدتی کە جنبە بهبود دارد مانع از رسیدن بە اهداف درازمدت میشود؛ اجرای یک سیستم کم انرژی میتواند در بلندمدت باعث افزایش رفاه شود، اما در کوتاه مدت میتواند به بیکاری، نا آرامی اجتماعی و نارضایتی منجر شود.

این مثال برخی از مسائلی را که برضد انقلاب صحبت می کنند نشان می دهد کە اولا، آیا امروز ما حق داریم فرزندان خود را قربانی کنیم تا نوه های ما زندگی بهتری داشته باشند؟

دوما، آیا ما واقعا چنین درک صحیح و پیشبینیهای درست اجتماعی داریم، که بتوانیم با اطمینان کامل بگوییم این چنین تغییرات سریع حتما در مدت زمان کوتاهی در کل جامعە درک میشود؟

مشکلات عدیدەای به رابطه رهبری و جنبش توده ای در یک انقلاب مربوط میشود.

اگر درست است که آگاهی یک انقلابی با صبر و توانایی و انجام عقب نشینی تاکتیکی مشخص می شود و جرم توده ها دقیقا خودشان

هستند، بدین ترتیب میتوان نتیجە گرفت کە یک جنبش انقلابی هرگز توسط توده ها بوقوع نمیپیوندد.

لنین و روزا لوکزامبورگ این مسئله را به طرق مختلف حل کرده اند!

لنین به این نتیجه رسید که انقلاب باید از بالا کنترل شود و توده ها ابزاری در دست حزب باشند.

لوکزامبورگ معتقد بود که انقلاب باید توسط توده ها انجام شود، اما رهبران باید به پیش بروند و اهداف جدیدی را که دور از دسترس هستند، پیشنهاد کنند تا آگاهی طبقاتی توده ها از طریق شکست تشدید شود؛ به این ترتیب خودآموزی انضباطی خواهد بود، اما نه توسط رهبران آنها بلکه بدست خود توده هاست.

هر دو نظریه شامل عناصری میباشند کە اغلب افکار و نگرشهای مردم را تحت تاثیر خود قرارمی دهند؛ تئوری «لنین» با نظریه های اقتدارگرا در زمینه آموزش کودکان و تئوری «لوکزامبورگ» با یک برنامه ریزی هدفمند شده برای آوردن کودک به شرایط جدید و تغییری که می تواند از اشتباهات خود یاد بگیرد قابل مقایسه است.

هر دو نگرش نسبت به کودکان و بزرگسالان در دنیای امروز قابل پسند نیست. اگر “رهایی طبقه کارگر تنها می تواند کار و عمل خود طبقە کارگر باشد”، پس دلیلی وجود دارد که قاطعانه بر این باور بود، آنهم اینکه رهایی تنها به واسطه انقلاب رخ می دهد.

منابع، ماخذ و پیوندهای مرتبط:

تعریف انقلاب از منظرهای تاریخی، جامعەشناسی و سیاسی.

بررسی و آشنایی با اصلاحات، شورش، اعتراض و کودتا در ادوار و ملل مختلف.

انقلاب انگلیس (1689-1640)

انقلاب آمریکای شمالی (1776)

انقلاب فرانسه (1789-1794)

انقلاب روسیه (1917)

انقلاب چین (1949-1949)

انقلاب کوبا (1956-59)

انقلاب ایران (1979)

  1. Dunn: Modern Revolutions, Cambridge 1972.
  2. Scopcol: States and Social Revolutions, Cambridge 1979.
  3. Larsson: Theories of Revolution, Stockholm 1970.

منوچهر عزیزی

دانمارک

2019/02/25

 

Visits: 126

دیدگاهتان را بنویسید